بهترین داستان‌ ها در تاریخ بازی های ویدیویی (قسمت دوم)

بهترین داستان‌ ها در تاریخ بازی های ویدیویی (قسمت دوم)

محمدرضا عابدی محمدرضا عابدی
4 سال و 9 ماه و 9 روز پیش

دو دسته بازیکن در دنیای گیمینگ وجود دارد: افرادی که برای امتیاز بازی می‌کنند، افرادی که برای داستان بازی می‌کنند. این مقاله، همانطور که از تیتر آن مشخص است، کاملا در ارتباط با دسته دوم است.

بهترین داستان‌ها در بازی‌های کامپیوتری، اگر به خوبی پیاده سازی شوند، می‌توانند تاثیری حتی بیشتر از یک فیلم یا کتاب داشته باشند. این شما هستید که باعث اتفاق افتادن آن شده‌اید. شخصیت‌هایی را درگیر می‌کند که در طول زمان عاشقشان شده‌اید و با آنان ارتباط برقرار کرده‌اید. در جهان واقعی سختی کشیدید و جنگیدید تا در دنیای بازی پیشرفت کنند و هنگامی که بهترین‌ها یا بدترین‌ها برای آنان اتفاق می‌افتد، شما حس بیشتری دارید زیرا شما انجامش دادید. شما آنجا بودید.

بازی‌ها می‌توانند این تاثیر را توسط تکنیک‌های زیادی تولید کنند. به عنوان مثال: نویسندگی خوب، نقل داستان از طریق محیط و یا حتی مکانیک‌ها و کنترل‌هایی که باعث شوند شما به صورت فیزیکی گرفتاری شخصیت را احساس کنید. این موارد باعث می‌شود انتخاب و رتبه‌بندی بهترین داستان‌ها کاری سخت و بحث‌برانگیز شود. هر فرد بازی مورد علاقه خود را دارد. آیا بازی مورد علاقه شما در این لیست هست؟

پس از انتشار قسمت اول از مطلب بهترین داستان‌ ها در تاریخ بازی های ویدیویی به سراغ قسمت دوم و 10 بازی دیگر لیست می‌رویم. می‌توانید ادامه لیست را در قسمت سوم مطالعه کنید.



بازی Gone Home

توسعه دهنده: کمپانی The Fullbright Company

سال انتشار: ۲۰۱۳

 

به عنوان بازی‌ای که هیچ شخصیت فرعی‌ای جز اشیا و واسل خانه ندارد، واقعا عجیب است که داستان بازی Gone Home تا چه حد هیجان‌انگیز روایت می‌شود. شما به عنوان دختری بازی را شروع می‌کنید که بعد از یک ترم طولانی در مکانی دور، به خانه باز می‌گردد. او انتظار دارد خواهرش، سم(Sam) و والدینش را در خانه ببیند اما هیچکس خانه نیست و همه چیز از آخرین باری که خانه بود تغییر کرده است. با خواندن نامه‌ها، یادداشت‌ها و تعامل با بقیه اجزا داخل خانه خانوادگی‌، رازهای بزرگی برملا خواهد شد. داستانی احساسی است و در نقاطی حتی ترسناک می‌شود. و تنها در ابتدای بازی که در طوفان شدید وارد خانه‌ای خالی و مرموز می‌شوید نیست که ترس را احساس خواهید کرد.

 


 بازی Star Wars: Knights of the Old Republic

توسعه‌ دهنده: کمپانی‌های BioWare و LucasArts

سال انتشار: ۲۰۰۳

 

با وجود Sith Lord‌های تشنه قدرت، گروهی درهم از قهرمانان و تعداد زیادی فضاپیما، بازی Star Wars: Knights of the Old Republic تمام عناصر مورد نیاز برای ساخت یک تجربه Star Wars درگیر کننده را داراست. اما چیزی که باعث تبدیل داستان بازی به یکی از بهترین داستان‌های بازی‌های ویدیویی می‌شود، توانایی بازی در جذب شما به محیط جدید است که به شما اجازه می‌دهید داستان‌ پیش زمینه شخصیت‌های جانبی را کاوش کنید. همچنین پیچش‌های داستانی سورپرایز به قدری خوب است که با صحنه‌هایی در سه‌گانه فیلم مثل «من پدر تو هستم» رقابت می‌کنند.

به عنوان یکی از خدمه عادی در ناوگان جمهوری (Republic Fleet) به شما ماموریت داده شده است که جدای (jedi) پراهمیت و دستگیر شده در شهر-سیاره تاریس(Taris)، باستیلا شان (Bastila shan) را آزاد کنید. این ماموریت شما را به جست و جویی که در تمام کهکشان جریان دارد می‌فرستد. در این جست و جو، سیاره مادری لوک اسکای‌واکر (Luke Skywalker)، سیاره ووکی‌ها، kashyyyk، سیاره Sith‌ها، Korriban و مکان‌های دیگری که شما را عمیق‌تر از هر فیلم یا بازی کامپیوتری که قبلا دیده اید وارد داستان Star Wars‌ای می‌کنند را خواهید دید. بازی کلاسیک کمپانی BioWare قطعا لیاقت جایگاهی میان یکی از بهترین داستان‌های بازی‌های ویدیویی را دارد.

 


بازی Metal Gear Solid 5: The Phantom Pain

توسعه دهنده: کمپانی Kojima Productions

سال انتشار: ۲۰۱۵

 

دوست داشته باشید یا نه، سری بازی‌های Metal Gear، ساخته هیدیو کوجیما (Hideo Kojima) ایده‌آلی برای رفتار‌های عجیب غریب را پایه‌گذاری کرده است. تازه‌ترین مثال این موضوع، بازی Metal Gear Solid 5: The Phantom Pain است که گوی رقابت در روایت‌های عجیب، که کوجیما به خاطر آن در دنیای بازی‌های ویدیویی شناخته شده است، را ربوده است. این بار، با توطئه‌ای عظیم و ویروسی کشنده مواجه شده‌ایم که می‌تواند تمام معادلات جهان را تغییر دهد. کاهش میان‌پرده‌های سینمایی، چشمگیر‌ترین نکته در داستان بازی MGSV است.

 


Mass Effect 2

توسعه دهنده: کمپانی BioWare

سال انتشار: ۲۰۱۱

 

گروهی از پیروان را جمع کنید، کهکشان را نجات دهید. به سختی می‌توان این ساختار را انقلابی در ژانر علمی-تخیلی نامید اما بازی Mass Effect 2 یکی از کلاسیک‌ترین داستان‌های ماجرایی به بهترین شکل استفاده می‌کند .هنوز صحنه پیروزی کاپیتان شپرد و دوستانش در مرحله پایانی به شدت خوشحال‌ کننده و هیجان آور است. همچنین، تعداد بسیار کمی از دیگر بازی‌ها باعث احساس نزدیکی با شخصیت‌های فرعی می‌شوند. هر شخصیت تیم داستان پیش‌زمینه عمیقی دارد و بیشتر آنان از شما توقع دارند تصمیم‌گیری‌های پیچیده‌ای انجام دهید تا به هرکدام کمک کنید که به صورت بالقوه ممکن است باعث خراب شدن روابط شما با یک شخصیت دیگر شود.

 


بازی  To The Moon

توسعه دهنده: شرکت Freebird Games

سال انتشار: ۲۰۱۱


بازی
To the Moon ثابت می‌کند که بازی‌ها نیاز به صداپیشگی فوق‌العاده، چندضلعی‌های تجملی و موسیقی ارکستر ندارند تا بتوانند اشک بازیکنان را درآورند. هرچند که موسیقی در این راستا کمک کرده است. نوت‌های غمگین در عین شکستن قلبتان داستان مردی در حال مرگ را روایت می‌کنند که تنها یک آرزو دارد: به ماه برود. بازی داستان دو دکتر را دنبال می‌کند که با استفاده از تکنولوژی‌ای که خاطره‌های مصنوعی و دائمی می‌سازد، سعی در عملی کردن آرزوی جانی (Johnny) دارند. برای انجام این کار، باید در میان خاطرات او جهش کرده، میل به رفتن به ماه را در دوران کودکی او جاسازی کنند تا در ذهن خود زندگی جدیدی برای خودش بسازد. در طول راه در مورد ، همسر جانی که اکنون فوت کرده است، اطلاعاتی کسب می‌کنیم و هنگامی که دکتر‌ها خاطرات خوشحال آن دو را ورق می‌زنند، گریه نکردن کار سختی است.

 


بازی Horizon Zero Dawn

توسعه دهنده: کمپانی Guerrilla Games

سال انتشار: 2017

داستان بازی Horizon Zero Dawn از چند منظر خارق‌العاده است. اولا، ساخت تیمی از کمپانی Guerrilla Games است، که برای سری بازی‌های Killzone، که هیچوقت برای داستان‌هایشان شناخته نشده‌اند، معروف است. دلیل دیگر خارق‌العاده بودن آن، زن بودن شخصیت اصلی بازی، الوی (Aloy)، به همراه تم‌های زنانه و جامعه‌‌های زن‌سالار در سراسر بازی است. سوما، تصویری از پایان جهان ارائه می‌دهد که فاجعه نیست. کار ویژه ای است، اینطور نیست؟ اما در ذات خود، این یک داستان علمی-تخیلی با دایناسور‌های روباتیک، انسانیت در حالت قبلیه‌ای و یک قهرمان زن خفن است.

 


بازی‌های Life is Strange/Life is Strange: Before the Storm

توسعه‌ دهنده: کمپانی‌های Dontnod Entertainment/Deck Nine

سال انتشار: ۲۰۱۵/۲۰۱۷

 

کار درستی نیست که این دو عنوان اپیزودیک و درخشان را با هم مخلوط کرده و به عنوان یک شرکت‌کننده برای بهترین داستان‌گویی در بازی‌های ویدیویی ارائه دهیم، اما بهترین تجربه این دو بازی به صورت یک پکیج است. بازی Life is Strange داستان مکس کالفیلد (Max Caulfield) و دوستش کلویی پرایس (Chloe Price) در مقابله با خطرات بلوغ، عشق و یک طوفان ماوراء طبیعی، ویران کننده و ناخوانده را بیان می‌کند. در طی سه قسمت، رازی مخوف در ارتباط با دختری گم شده، ریچل امبر (Rachel Amber)  را کشف می‌کنید که از اهمیت بسیار بالایی برای کلویی برخوردار است. بازی به شدت بر نحوه روایت شما از داستان تمرکز دارد و تقسیم شدن روایت‌ها به بخش‌های متفاوت، باعث می‌شود نیاز به چندین دور بازی کردن برای فهم کامل نتایج اعمال و سخنانتان داشته باشید.

و هنگامی که تمام این کار‌ها را انجام دادید، بازی Before the Storm را بازی کنید. این پیش‌درآمد بر رابطه میان کلویی و ریچل قبل از اتفاقات بازی Life is Strange تمرکز می‌کند و روایتی قوی بر بزرگ شدن، از دست دادن و احساسات است. به علت نبود موارد ماوراء الطبیعه، داستان حس واقعیت بیشتری دارد و این موضوع کمک می‌کند انتخاب‌های بازی منطقی تر باشند. مانند بازی اصلی، هر تصمیم شما روند داستان را تغییر می‌دهد.

 


بازی Firewatch

توسعه دهنده: کمپانی Campo Santo

سال انتشار: ۲۰۱۶

 

تعداد بازی‌های شبیه‌ساز راه رفتن که احساسات شما را تحت تاثیر قرار دهند اخیرا افزایش یافته است. اما بازی‌های کمی به عمق ساخته کمپانی Campo Santo، بازی Firewatch با احساسات شما بازی می‌کنند. علت معقول بودن بازی تا حدودی به ساختاری که در بازی فرض شده است برمی‌گردد: هنری (Henry)، کاراکتر شما، تابستان را به عنوان یک تکاور در وایومینگ(Wyoming) کار می‌کند. هرچند این شغل را انتخاب کرده است تا از افکار و زندگی خودش فرار کند، بعد از مدتی توسط مکالمات رادیویی، رابطه‌ای پر گفت‌وگو با رئیسش می‌سازد. انزوا، مخفی شده در شرایطی طبیعی که همانقدر که زیباست، خطرناک است، باعث به وجود آمدن پس‌زمینه‌ای عالی برای این داستان پرتنش می‌شود. هر کشف عجیبی که هنری انجام می‌دهد، داستان را به پیش می‌راند تا جایی که داستان سرعت غیرقابل متوقف کردن یک بهمن را می‌گیرد. هنگامی که بازی را شروع کنید، تقریبا غیر ممکن است که قبل از اتمام بازی آن را متوقف کنید.

 


بازی Portal 2

توسعه دهنده: شرکت Valve

سال انتشار: ۲۰۱۱

 

بعد از روایت مینیمال و هوشمندانه بازی Portal که بازیکنان را به شخصیت اصلی ساکت بازی، شل (Chell) و شخصیت قطعا پرحرف‌تر، گلادوس (GLaDOS) معرفی کرد، کمپانی Valve با یک تکلیف خیلی سخت مواجه بود. چطور یک داستان کوتاه و جذاب را توسط یک داستان کامل ادامه دهیم؟ آیا کاراکتر‌های جدید توان رقابت با GLaDOS را دارا بودند؟ جواب، با وجود تعجب‌آور بودن، بله بود. تمام کاراکتر‌های جدید، به دنیای بازی شخصیت بخشیدند. از ویتلی(Wheatley) کنجکاو گرفته تا کیو جانسون (Cave Johnson) جذاب.

کشف اعماق این کسب و کار متروک ما را با قسمت‌های جدیدی از داستان آشنا کرد و مهم‌ترین شخصیت سری را شفاف کرد: خود کمپانی. یادگیری داستان پشت کمپانی Aperture و یافتن اطلاعات در ارتباط با تاریخچه GLaDOS به طرز تعجب‌آوری احساسی بود. داستان شل هم، در انتها به زیبایی تمام شد و داستان تقریبا عجیب بازی اصلی را تبدیل به حماسه‌ای به ابهت هر حماسه دیگر کرد.

 


بازی  NieR: Automata

توسعه‌ دهنده: کمپانی PlantinumGames

سال انتشار: ۲۰۱۷

 

چندان معمول نیست که یک بازی ویدئویی ۲۶ پایان متفاوت داشته باشد که اکثر آنان را می‌توان در یک دور بازی کردن آزاد کرد. اما این دقیقا چیزی است که بازی NieR: Automata موفق به انجام آن می‌شود. مرگ در این بازی صرفا یک Game Over یا دوباره زنده شدن نیست، در این بازی چهار‌چوب‌های قوانین اتمام در بازی‌های رایانه‌ای، مرگ و تولد دوباره از ابتدای بازی شکسته می‌شوند. در میان تمام این موارد، تم‌های اتوماسیون، شکست دیوار چهارم و تردستی‌های روایت داستان را اضافه کنید و بازی NieR: Automata یکی از بهترین روایت‌های داستان را دارا می‌شود.

برچسب ها: 10 برتر
0 نفر این پست را پسندیده اند. این مطلب را به اشتراک بگذارید:
مطالب مشابه
مشاهده موارد بیشتر
نظر کاربران
برای ارسال دیدگاه ابتدا باید وارد شوید.