پلیس جوانی که هیچکس به او گوش نداد! بیوگرافی لیان اسکات کندی، قهرمان سری Resident Evil - قسمت سوم و پایانی

پلیس جوانی که هیچکس به او گوش نداد! بیوگرافی لیان اسکات کندی، قهرمان سری Resident Evil - قسمت سوم و پایانی

رامتین کاظمی رامتین کاظمی
7 سال و 2 ماه و 23 روز پیش

در قسمت قبل خواندیم که پس از مرگ رئیس جمهور به دلیل ابتلا به ویروس C، لیان و هلنا، به قتل رئیس جمهور آمریکا متهم شده و در حال فرار هستند و متوجه می‌شوند که مشاور امنیتی رئیس جمهور، مسئول تمام حوادث است و در انتها، شهر تال اوکس، که به ویروس C آلوده شده، توسط بمباران هوایی نابود می‌شود.

پس از بمباران تال اوکس، لیان از هانیگان درخواست می‌کند تا مرگ او هلنا را در بمباران به سیمونز اطلاع دهد، تا این دو بتوانند مخفیانه به چین سفر کرده و او را دستگیر کنند. اما هواپیمای حامل این دو، به یک لپوتیکا آلوده است و تمام مسافران به ویروس C آلوده می‌شود و هواپیما در جایی سقوط می‌کند که جیک مولر و شری برکین مشغول فعالیت هستند. لیان، از دیدن شری که اکنون دختر جوانی شده، تعجب می‌کند، اما شری از پاسخ دادن طفره می‌رود. لیان به شری اطلاع می‌دهد که به همراه هلنا، قصد دستگیری سیمونز را دارند و هنگامی که مطلع می‌شود، شری برای سیمونز کار می‌کند، رفتار خود را خشن‌تر می‌کند. جیک، نسبت به رفتار لیان واکنش نشان داده و با او مواجهه می‌شود، اما شری، به جیک می‌گوید که لیان، ناجی او از راکون سیتی است و آن‌ها می‌توانند به لیان اعتماد کنند. پس از حمله یک اوستاناک به آن‌ها، این چهار نفر با تخریب یک برج الکتریکی، موفق به کشتن این موجود می‌شوند، اما این برج، باعث جدایی لیان و هلنا از شری و جیک می‌شود. شری که اکنون متوجه فساد سیمونز شده، به لیان اطلاع می‌دهد که سیمونز را می‌توانند در ساختمان کوان لونگ پیدا کنند. لیان نیز که مطمئن شده، جیک می‌تواند از شری محافظت کند، با هلنا راهی می‌شود.




لیان و هلنا، در راه خود، ایدا وانگ، و او را تعقیب می‌کنند، اما کریس ردفیلد و همکار او، پیرس نیوانز، زودتر از آن دو، ایدا را گیر می‌اندازند. کریس معتقد است که ایدا، مسئول مرگ تمام همرزمان او و اتفاقات تال اوکس است و قصد دارد که ایدا را اعدام کند. اما لیان مانع او شده و با کریس درگیر می‌شود، اما کریس و لیان، از پس همدیگر برنمی‌آیند. لیان به کریس توضیح می‌دهد که آن‌ها برای دستگیری سیمونز، مقصر اصلی این اتفاقات، به ایدا نیاز دارند و او مهره مؤثری در این مبارزه است. کریس که متوجه اتفاقات رخ داده در تال اوکس شده، کوتاه می‌آید، اما ایدا فرار می‌کند. کریس به لیان قول می‌دهد که ایدا را صحیح و سالم دستگیر کند و لیان و هلنا، به دنبال سیمونز می‌روند.




در ساختمان کوان لونگ، لیان، هلنا، شری و جیک، با سیمونز و فرقه‌ای به نام خانواده روبرو می‌شوند که مسئولیت اتفاقات تال اوکس را بر عهده می‌گیرند اما سیمونز، همچنان لیان را مقصر مرگ رئیس جمهور می‌داند. اعضای خانواده به لیان، هلنا، شری و جیک حمله می‌کنند و لیان، پس از این که اطلاعات لازم برای متوقف کردن ویروس C را از شری دریافت می‌کند، به او و جیک توصیه می‌کند که از ساختمان فرار کنند و به همراه هلنا، وارد قطاری می‌شوند تا سیمونز را که توسط یک حاوو (موجودی که تبدیل به یک زامبی کامل نشده است)، به ویروس C آلوده شده، متوقف کنند.

لیان و هلنا سرانجام به سیمونز می‌رسند و سیمونز که متوجه می‌شود، خانواده او را رها کرده، سعی می‌کند تا اعمال خود را توجیه کند، اما لیان و هلنا، توجهی به اظهارات او ندارند. سرانجام، ویروس C اثر کرده و سیمونز، تبدیل به موجودی وحشی و عظیم الجثه می‌شوند.




سیمونز که اکنون بسیار وحشی است، سعی دارد تا با یادآوری مرگ دبورا، خواهر هلنا، او را خشمگین و عصبی سازد، اما هلنا عزم خود را جزم کرده که سیمونز را شکست دهد. سیمونز به آن‌ها می‌گوید که مرگ او به ضرر همه تما می‌شود، اما لیان معتقد است که بدون وجود او، دنیا جای بهتری خواهد بود. هنگامی که سیمونز قصد دارد، قطعه‌ای از سقف قطار را به سمت آن‌ها پرتاب کند، لیان موفق می‌شود با شلیک گلوله، آن قطعه را منحرف کرده، و فرصتی به هلنا بدهد که به سر سیمونز شلیک کند. سیمونز نیز روی ریل افتاده و برخورد قطار با او سبب تصادفی عظیم و نابودی قطار می‌شود و لیان و هلنا، برای نجات خود، به درون آب می‌پرند و خود را به سواحل شهر تاچی می‌رسانند. با دیدن باقیمانده قطار و همچنین، محافظت سازمان BSAA از اهالی شهر، لیان و هلنا، باور دارند که این ماجرا به پایان رسیده است.

در شهر تاچی، هانیگان به لیان و هلنا اطلاع می‌دهد که شری و جیک، ربوده شده‌اند. هلنا و لیان، اطلاعاتی را که شری به لیان داده، بررسی می‌کنند و متوجه می‌شوند که راز متوقف کردن ویروس C، جیک مولر است. در حالی که لیان سعی دارد تا از کریس، درخواست کمک کند، هلنا متوجه شی پرنده‌ای در فضا می‌شود. کریس پس از این که می‌فهمد آن دو در تاچی هستند، وحشت کرده و به آن‌ها می‌گوید که هر چه زودتر از آنجا فرار کنند. شی پرنده درون آسمان، موشکی حاوی ویروس C است که تمام اهالی تاچی را آلود می‌کند. لیان از کریس درخواست می‌کند که جیک و شری را نجات دهد و کریس نیز به لیان اطلاع می‌دهد که ایدا، در راکون سیتی مرده است. لیان بر شوک ناشی از این خبر، فارغ می‌آید و به همراه هلنا و سربازان BSAA فرار می‌کنند اما افراد آلوده به ویروس آن‌ها را محاصره می‌کنند. در همین هنگام، ایدا با یک هلیکوپتر به کمک آن‌ها می‌آید. لیان و هلنا نیز که قصد دارند به برج کواد، مقر نیو آمبرلا بروند، از هلیکوپتر BSAA استفاده می‌کنند اما راننده هلیکوپتر مصدوم است و آن‌ها در نهایت با برج اصابت می‌کنند، اما زنده می‌مانند.




هلنا متوجه می‌شود که لیان، همچنان در شوک خبر مرگ ایدا و دیدن او در هلیکوپتری است که به نجاتشان آمد. اما با دیدن سیمونز مجروح و به شدت عصبانی، توجه آن‌ها، بار دیگر معطوف زنده ماندن می‌شود. سیمونز اکنون قدرتمندتر و عظیم‌تر است و لیان و هلنا، با کمک ایدا موفق می‌شوند از دست او فرار کنند. پس از مبارزه، هلنا باز هم متوجه می‌شود که لیان به ایدا فکر می‌کند و قصد صحبت با او را دارد، اما متوجه می‌شوند که ایدا مشغول مبارزه با سیمونز، در یک راهرو است. هلنا و لیان به کمک ایدا می‌شتابند و بار دیگر، سیمونز را شکست می‌دهند و ایدا نیز بار دیگر فرار می‌کند. هلنا به لیان توصیه می‌کند که به دنبال ایدا برود، اما لیان ترجیح می‌دهد که با هلنا بماند.

پس از رسیدن به سقف، سیمونز بار دیگر به سراغ لیان و هلنا می‌رود. سیمونز، جنازه تمام انسان‌های آلوده سر راه خود را جذب کرده و از همیشه قدرتمندتر است اما لیان و هلنا او را شکست می‌دهند و زامبی‌ها به او حمله می‌کنند. هلنا و لیان که باور دارند سیمونز را شکست داده‌اند، به سراغ هلیکوپتری می‌روند، که ایدا برای آن‌ها گذاشته است، اما سیمونز، که باز هم عظیم‌تر شده، دوباره به آن‌ها حمله می‌کند. لیان و هلنا، تیر رعد و برق برج را به سینه سیمونز فرو می‌برندو اصابت رعد و برق با سیمونز باعث خرابی سقف و سقوط سیمونز می‌شود. لیان و هلنا، قصد فرار با هلیکوپتر را دارند که بار دیگر سیمونز ظاهر شده و علیرغم جراحت خود، قصد کشتن آن‌ها را دارد. لیان و هلنا، سرانجام با استفاده از راکت لانچری که ایدا به جا گذاشته، سیمونز را سقف برج پایین انداخته و شاهد تبدیل او به یک انسان و مرگ او بر اثر ورود تیر رعد و برق هستند. هلنا از این که سرانجام، انتقام مرگ خواهر خود را گرفته، خرسند است.




درون هلیکوپتر، ایدا مدارک لازم برای اثبات گناهکاری سیمونز و بی‌گناهی لیان را به جا گذاشته است، اما هلنا همچنان خود را بابت اتفاقات پیش آمده مقصر می‌داند. هانیگان به آن‌ها اطلاع می‌دهد که راه متوقف کردن ویروس C پیدا شده و هلنا و لیان، با هلیکوپتر از برج کواد فرار می‌کنند.

بازگشت به وظیفه

پس از وقایع چین، هلنا، هانیگان، لیان و دیگر مأمورین، بر مزار دبورا، خواهر هلنا جمع شده‌اند. هلنا حاضر است تا به خاطر مرگ رئیس جمهور، مجازات شود، اما لیان و هانیگان، به او اطلاع می‌دهند که آزاد است.

هانیگان به هلنا می‌گوید که پس از بررسی مدارک و شواهد، تصمیم گرفته شده تا هلنا را مقصر قلمداد نکنند، اما سایر جزئیات این اتفاق، محرمانه خواهد بود. هانیگان که چنین چیزی را باور ندارد، به این حکم اعتراض می‌کند، اما لیان به هلنا اطمینان می‌دهد که رئیس جمهور بمفورد نیز همین کار را می‌کرد.

شخصیت لیان کندی و روابط او

لیان ابتدا یک پلیس جوان، بی‌تجربه و خام است که به عدالت و قانون، اعتقاد بسیاری دارد. پس از وقایع راکون سیتی، لیان توسط دولت آمریکا استخدام شده و تبدیل به یک مأمور زبده می‌شود. لیان قادر است تا تحت سخت‌ترین شرایط نیز تمرکز خود را حفظ کند و برای رسیدن به هدف خود، بسیار مصمم است. وی به خوبی والاتر اعتقاد دارد و گاهی، حاضر به انجام کارهایی است که از او درخواست نشده‌اند. برای مثال، بر خلاف دستورات داده شده، او ترجیح داد تا در جمهوی اسلاو شرقی بماند و جلوی توزیع یک سلاح بیوارگانیک را بگیرد، زیرا مبارزه با تروریسم را وظیفه خود می‌داند.




لیان شخصیت بسیار دوستانه‌ای دارد و دیگران نیز خیلی سریع از او خوششان می‌آید. لیان و کلیر، بسیار سریع تصمیم می‌گیرند که به هم اعتماد کنند و قبل از خیانتش، لیان برای کراوز، احترام بسیار قائل بود. لیان از مرگ افرادی که حتی برای مدت کمی آن‌ها را می‌شناخته، مانند لوئیس سرا و جی‌دی، غمگین می‌شود. اما از سوی دیگر، لیان بسیار سریع نسبت به افرادی که نیت شر دارند، واکنش نشان داده و با آن‌ها مقابله می‌کند. لیان شخصیت شوخ طبعی نیز دارد که البته، در هنگام مأموریت‌ها، بسیار جدی می‌شود. لیان همچنین، شخصیت بسیار جذابی برای زنان به شمار می‌رود، اما به دلیل مشغله، زندگی شخصی قابل توجهی ندارد.

تنها فردی که لیان به او علاقه داشته، ایدا وانگ است و ظاهرا ایدا نیز چنین احساسی نسبت به او دارد، اما ایدئولوژی متفاوت این دو، باعث شده تا هیچوقت نتوانند احساسات خود را برای یک دیگر بیان کنند. لیان معتقد است که ایدا، برای همیشه، پاره‌ای از وجود او خواهد بود.




در پایان، می‌توان به اراده لیان برای زنده ماندن، اهمیت زیاد او به مردم عادی، کار و غرور اشاره کرد.

مهارت و توانایی‌ها

پس از ملحق شدن به نیروهای ویژه، لیان مهارت زیادی به عنوان یک مأمور پیدا کرده است. وی تیرانداز بسیار خوبی است و می‌تواند اهداف را از فواصل دور مورد اصابت قرار داده و به ندرت تیر او به خطا می‌رود. وی همچنین در کار با مواد منفجره، اسلحه اتوماتیک، حمل سلاح با دو دست و استفاده از راکت لانچر و نارنجک انداز مهارت زیادی دارد و حتی می‌تواند با تانک و هلیکوپتر نیز کار کند.




لیان در کار با چاقو نیز بسیار ماهر است و مبارزه با آن‌ها را ترجیح می‌دهد و حتی با ایدا نیز توصیه می‌کند تا از چاقو در مبارزات استفاده کند. وی علاوه بر مبارزه از نزدیک با چاقو، در پرتاب چاقو نیز بسیار مهارت دارد. برای مثال، می‌توان به هدف قرار دادن دست سالازار در عرض یک سالن بزرگ، آزاد کردن ایدا با هدف قرار دادن طنابی که دست‌های او را بسته بود، و پرتاب چاقو به چشمان کرتیس میلر اشاره کرد. وی همچنین توانسته در مبارزه با کراوزر، پیروز شود و حتی با چاقو، با دو تایرانت مبارزه کرده است.




علاوه بر کار با سلاح گرم و سرد، لیان در مبارزه بدون سلاح نیز ماهر است و حتی توانسته با کریس ردفیلد مبارزه کند. او همچنین توانسته با سوتلانا بلیکوا، یکی از قدرتمندترین مبارزان روی زمین، مبارزه کند. سبک مبارزه او، ترکیبی است از ضربات ایستاده، فنون براندازی، لگد، کشتی و حرکات زمینی. وی حتی می‌تواند با افرای که روی او سلاح کشیده نیز مبارزه کند. قدرت بدنی وی، توان تحمل آویزان ماندن با یک پا از یک میله آهنی و حمل وزن یک زن بالغ و یک کرتیس میلر تغییر یافته را دارد. وی حتی می‌تواند با لیکرها نیز بدون سلاح مبارزه کند.




علاوه بر مبارزه، لیان از نظر بدنی نیز در اوج است. واکنش‌های او بسیار سریع هستند و می‌تواند به سرعت از موانع جاخالی داده و سرعت زیادی نیز در دویدن دارد و از پارکور برای فرار از دشمنان و موانع مختلف استفاده می‌کند.

لیان از نظر ذهنی نیز بسیار قوی است و علاوه بر دانشی که درباره اسلحه بیوارگانیک دارد، سرعت فکر بالایی نیز دارد و بسیار سریع در شرایط مختلف واکنش نشان می‌دهد. قدرت بدنی و غریزی بالای لیان، باعث شده تا ایدا وانگ، از او به عنوان یک نابغه یاد کند.



پایان قسمت سوم

لطفا نظرات خود را درباره داستان لیان و شخصیت او، با ما به اشتراک بگذارید.

برچسب ها: پاورقی: بازی Resident Evil
0 نفر این پست را پسندیده اند. این مطلب را به اشتراک بگذارید:
مطالب مشابه
مشاهده موارد بیشتر
نظر کاربران
برای ارسال دیدگاه ابتدا باید وارد شوید.