بازیهای ویدیویی نهایتِ تعامل کاربر با اثر است. بر خلاف فیلمها و کتابها، شما کنترل شخصیت اصلی را بر عهده میگیرید و باید به او کمک کنید که هدفش را بهدست آورد. بازیهای ترسناک نیز از این قاعده مستثنی نیستند، و وقتی کار به نجات شخصیت اصلی از دست یک مشت هیولا یا آدم دیوانه میکشد، حساستر هم میشود.
برخی بازیهای ترسناک هستند که هم جهانپردازی خوبی دارند و هم داستان عالی، و این ترکیب را با گیمپلی جذاب تبدیل به محصولی دوست داشتنی میکنند. اما برخی از بازیهای ترسناک گرچه جهانپردازی و قصههای پشت پرده خوبی دارند، در داستان اصلی خود میلنگند و اصلا به خوبیِ آنچه در گذشته از آن مجموعه دیده بودیم نیستند. در این مقاله قصد داریم 10 بازی ترسناک که جهانپردازی و Lore قوی، اما داستان ضعیف دارند را به شما معرفی کنیم. همراه ما باشید.
بازی Resident Evil Survivor بر خلاف پیشینیان خود، تجربهای با تمرکز روی تفنگبازی خلق میکند که اصلا به مذاق طرفداران این مجموعه خوش نمیآید. این بازی سرنوشت دنیا را بر دوش شخصیتی میگذارد که نه شناخته شده است و نه قبلا او را دیدهایم. لیان اس کندی از مامور آرک تامپسون (Ark Thompson) درخواست میکند که با ورود به جزیره شینا (Sheena)، به ساختمان آمبرلا برود و هر جنگافزار بیولوژیکی که آنجا باقی مانده را نابود کند.
بازیای که روی تفنگهای سبک و اکشن تمرکز کرده قطعا به داستان سبکتری هم نیاز دارد. با این حال ماجراجویی تامپسون در جزیره شینا حس ترس قدیمی و معروف مجموعه بازی Resident Evil را در خود ندارد و فقط در برخی از نقاط، موفق به یادآوری وحشت به بازیکن میشود. تجاربی که تامپسون کسب میکند، پرده از تروریسم بیولوژیکی که آمبرلا در خارج از راکون سیتی به دنبالش است بر میدارد و از این منظر به جهانپردازی بازی Resident Evil کمک شایانی میکند.
مجموعه بازی Parasite Eve بر خلاف بازی Resident Evil، زامبیها را به عنوان دشمن اصلی انتخاب نمیکند و داستانی از یک حادثه میکروبیولوژیکی روایت میکند. در این بازی، یک میتوکندری موفق شده به خودآگاهی برسد و با قرار گرفتن در روند تکامل، میخواهد تبدیل به Mitochondrial Eve شود، هیولایی که نخستین ژن انسان از آنجا آمده و به قول بازی، «نخستین اجداد» آدمی را در خود جا داده. خوشبختانه شخصیت اصلی بازی یعنی آیا بریا (Aya Brea) موفق میشود جلوی این تهدید جهانی را بگیرد و انسان را نجات دهد.
بازی The 3rd Birthday نوعی اسپین آف و دنباله بر این مجموعه است. مکانزیم جدیدی در بازی وجود دارد که به آیا اجازه میدهد خودآگاهاش را با دیگران جابجا کند و ماموریتها را به این شکل تمام کند. متأسفانه بازی در ارائه طرح کلی مجموعه موفق ظاهر نمیشود و با جهانپردازیای که از قبل ساخته و پرداخته شده تطابق نمییابد. در اصل میتوان گفت بازی The 3rd Birthday یک تفسیر جدید از بازی The Parasite Eve از خود ارائه داد که بسیاری را ناامید کرد.
طرفداران نویسنده ژانر وحشت یعنی کلایو بارکر (Clive Barker) میتوانند با بازی Clive Baker’s Jericho وارد جهانی با طراحی خود او شوند. داستان بازی تقریبا ساده است: جوخه جریکو از سازمان مبارزه با مسائل ماورایی باید برای بررسی یک شکاف فضا-زمانی به ربع الخالی بروند. در اولین بررسیها، آنها با موجودی مواجه میشوند با نام نخستزاد (Firstborn)، اولین موجودی که توسط خداوند خلق شده، حتی قبل از آدم و حوا. جوخه جریکو باید جلوی ورود این موجود به دنیای مدرن را بگیرند.
هر یک از اعضای جوخه جریکو قدرت ماورایی مخصوص خود را دارد. هر یک از این اعضا پیشزمینه داستانی غمگینی هم از زندگیشان در گذشته دارند. بازیکنان به دلیل روایت بسیار خطی بازی Jericho آن را مورد انتقاد قرار دادند. البته بازی با جهانپردازی فوق العادهاش این مورد را میپوشاند و عملکرد خوبی از خود به جا میگذارد. به لطف نویسندگی بارکر، بازی به اندازه کافی نخستزاد را اسرار آمیز باقی میگذارد و در عین حال تاثیر اجتناب ناپذیر او روی دنیاها و موجودات دیگر را هم نشان میدهد.
بازی Silent Hill: Book of Memories که برای پلی اسیتشن ویتا منتشر شده بود، نام مجموعه بازی Silent Hill را بر دوش دارد، اما در شهر سایلنت هیل جریان ندارد. داستان بازی حول کتابی مرموز از سایلنت هیل میچرخد، کتابی که اگر محتوای آن را تغییر دهید، سرنوشت آدمها نیز تغییر پیدا میکند و همزمان مجبور به مبارزه با هیولاها در کابوسهای شبانهاش میشود.
بر خلاف طرح و ایده داستانی خوب، خود داستان نمیتواند امضای خاص بازی Silent Hill را پای بازی Book of Memories بزند. گره داستانی موجود در بازی Book of Memories هم آنقدر ساده طراحی شده که به راحتی میتوان آن را حدس زد و فهمید که آخر قصه از چه قرار است. با وجود این همه، لور و جهانپردازی بازی همچنان قدرتمند ظاهر میشود. داستان بازی نشان میدهد که کتاب خاطرات در اصل وسیلهای بوده که Order آن را خلق کرده تا با خداوند در دنیای واقعی ارتباط برقرار کند. با توجه به وقایع این بازی، گویا وسایلی که در سایلنت هیل قرار دارند، میتوانند به مردم خارج از شهر نیز آسیب برسانند.
بازی World War Z
طرفداران سبک ترسناک مجموعه جنگ جهانی ز را به عنوان یکی از آثار کلاسیک و معروف ژانر میشناسند. کتاب جنگ جهانی ز که توسط مکس بروکس (Max Brooks) نوشته شده بود، نمایی جدید از آخرالزمان زامبیمحور را نشان میداد که مردم باید با مردگام متحرک میجنگیدند. بازی World War Z هم که در سال 2019 منتشر شد، بازیکنان را به شهرهای مارسی، توکیو، اورشلیم، مسکو و نیویورک میبرد تا همان ماموریت را انجام دهند و زامبیها را شکست دهند.
متأسفانه داستان بازی چندان جذابیت خاصی ندارد. گرچه در این بازی چندین داستان مختلف را تجربه خواهیم کرد، اما الهامگیری از کتاب به خوبی انجام نگرفته است و DNA جنگ جهانی ز از دست رفته. البته اگر بازی از جهانپردازی قوی کتاب استفاده میکرد به موفقیتهای متعددی میرسید. در کتاب جنگ جهانی ز مکس بروکس از نحوه تقابل ارتش و گروههای مردمی با مردگان متحرک میگوید و ابعاد جدیدی از زندگی انسان در دنیای آخرالزمانی را به تصویر میکشد.
در فیلم «ارّه»، قاتل ارّهای یک قانون ثابت دارد: یا قدردان زندگی باشید، یا هم بمیرید. با وجود نقد و بررسیهای متوسط از مجموعه فیلم ارّه، جهانپردازیای که این مجموعه داشت توانست مخاطبین زیادی را جذب خود کند: ریشه قاتل ارّهای، قربانیها و طرفدارانش، خشونت بسیار زیاد فیلم و بسیاری موارد دیگر کاری کردند که فیلم ارّه تبدیل به اثری اصطلاحا کالت کلاسیک شود. در بازی Saw 2: Flesh & Blood بازیکن میتواند سرنوشت شخصیت اصلی را رقم بزند.
شخصیت اصلی این بازی مایکل تپ (Michael Tapp)، فرزند کارآگاه دیوید تپ (David tapp) است. در فیلمها، کارآگاه تپ قصد داشت پرده از قتلهای مرورز قاتل ارّهای بردارد. در بازی Saw 2: Flesh & Blood میبینیم که مایکل برای گرفتن انتقام، وارد بازیهای قاتل ارّهای میشود و میخواهد او را شکست دهد. متأسفانه نحوه ارائه داستان نقاط ضعف زیادی دارد و کاری میکند که بازیکن فکر کند نشان دادن صحنات خشونت آمیز اهمیت بیشتری نسبت به داستان داشته.
برخلاف دیگر آثار سبک وحشت، بازی Agony شما را به قلب جهنم میبرد. جهنمی پر از خشونت، خون، برهنگی و محیطهای زننده. بازیکن در این عنوان باید با راهنماییهای خدابانوی سرخ (Red Goddess) تلاش بر فرار از جهنم بگذارد. در جریان بازی، شخصیت اصلی گذشته خود را به یاد میآورد و میتواند مهارتهای عجیب و جادویی بهدست آورد.
استفاده مکرر از خشونت و لحظات زننده در بازی Agony کاری میکنند که بازیکن خیلی زود از تجربه این عنوان خسته شود. با پیشروی در بازی هم میتوانید خیلی راحت پایانبندیِ مثلا وحشتناکش را حدس بزنید. با وجود همه اینها، بازی با استفاده از قصه خدابانوی سرخ و دیگر شیاطین جهانپردازی خوبی از خود به جا میگذارد و نشان میدهد که از دست رفتن پتانسیل بازی با یک داستان ضعیف چقدر تاسف برانگیز است.
افرادی که با کینه و نفرت از دنیا میروند، میتوانند نفرینی خلق کنند که دامن زندگان را میگیرد، جو-آن (که در ایران با نام «کینه» شناخته شده) دقیقا داستان همین افسانه است. به لطف آزادی عملی که در سازنده میتواند در شخصیسازی نفرینها داشته باشد، بازی Ju-On: The Grudge که برای Wii منتشر شد، نگاه جدیدی به این نوع نفرینها میاندازد. در این بازی نفرین دامان خانواده یامادا را میگیرد و مادامی که آنها از آزمونهایی که برایشان طراحی شده سربلند بیرون نیایند، برطرف نمیشود.
پایان بندی داستان دقیقا همان چیزی است که بازیکنان میتوانند از یک اثر از مجموعه «کینه» انتظار داشته باشند. حتی مکانیزمهای پیشرفته بازی برای Wii نیز کمکی به بهود تجربه بازیکن نمیکند. با وجود اینکه داستان و افسانه جو-آن میتواند دست سازنده را در انتخاب بسیاری موارد باز بگذارد، اما شاهد این هستیم که سازندگان بازی تمرکز خود را روی جامپ اسکرها میگذارند و از روایت یک قصه جذاب سر باز میزنند.
مجموعه «مردگان متحرک» که در ابتدا کمیک بود و بعدا سریال آن نیز منتشر شد، دنیای پسا آخرالزمانیای را نشان میداد که انسانها باید با تقابل با زامبیها، زندگی روزانه خود را هم ادامه دهند و زنده بمانند. بخشی از بازی The Walking Dead: Survival Instinct پیش درآمدی بر محصول اصلی است و نشان میدهند که دریل دیکسون (Daryl Dixon) پیش از وقایع مردگان متحرک چه میکرده است. در ادامه هم کنترل دریل را بر عهده میگیریم و کمان زنبورکی معروف او نیز به عنوان سلاح اصلی در بازی حضور دارد تا حساب زامبیها را برسد.
با وجود جهانپردازی فوقالعاده دنیای TWD، بازی The Walking Dead: Survival Instinct موفق به روایت داستان جالبی نمیشود و بیشتر مثل یک قصه فرعی عمل میکند که صرفا آمده داستان زندگی درل دیکسون را تعریف کند و تاثیری بر جهان مردگان متحرک نداشته باشد.
بازی Amy که عنوانی در سبک وحشت است، با گیمپلی پر از باگ و کنترل سخت و داستان ضعیفش مشهور است. نکته ناراحتکننده این است که با وجود همه این مشکلات به راحتی میتوان پتانسیل از دست رفته در بازی Amy را دید. در بازی Amy شما باید اَمی (Amy) دخترکی مبتلا به اوتیسم و محافظش لانا (Lana) را همراهی کنید تا از شهری که بیماری زامبیکننده در آن رواج یافته فرار کنند.
اَمی به دلایل نامشخصی نه تنها در برابر بیماری ایمن است، بلکه میتواند با قدرتهای ماورایی خود به بهبود بقیه کمک کند و با قدرت ذهنیاش، اجسام را حرکت دهد! قدرتهای دخترک توجه بنیاد ققنوس (Phoenix Foundation) را به خود جلب میکند. در اصل بازی باید این قدرتها و ریشهشان را بررسی میکرد و به نحوی به بنیاد ققنوس ارتباط میداد، اما چنین اتفاقی نمیافتد و شاهد داستانی ضعیف از بازی Amy هستیم.