بازیهای ویدیویی آثار هنری و رسانهای نسبتا جدیدی محسوب میشوند. بازیها بر خلاف بسیاری از دیگر آثار هنری مثل فیلم ها، کتابها و یا قطعههای موسیقی، عمر مفید و کاربردی خود را با گذر زمان از دست میدهند و سریعا تاریخگذشته محسوب میشوند. بسیاری از بازیهای 10 یا 15 سال پیش را اگر امروز دوباره تجربه کنید، متوجه میشوید که اصلا به خوبی زمان عرضه اولیهشان نیستند و ممکن است حتی خاطرات خوبی که از آن بازی دارید نیز از بین برود. با هر چه بیشتر قدم گذاشتن در گذشته، میبینیم که بازیها بدتر و بدتر میشوند، اما عناوینی هم وجود دارند که گذر زمان روی آنها تاثیری نداشته و همچنان و حتی امروز، نوآورانه و خلاق محسوب میشوند.
بازیهای این لیست عناوینی هستند که بسیار فراتر از زمان خود بودند. البته برای گرفتن در این لیست، این بازیها نه تنها باید امروز هم خوب باشند، بلکه باید ویژگیهای و مکانیسمهای جدیدی را معرفی کرده باشند که هیچ بازی دیگری در آن زمان از آنها استفاده نمیکرد. البته که تمام بازیهای این لیست هم کیفیت یکسانی ندارند، اما نکته مهم این است که همه آنها نوآوریهای بسیار جذابی را به ارمغان آوردند.
10. بازی Deus Ex
«وارن اسپکتر» (Warren Spector) نامی شناختهشده در صنعت بازی است. علاوه بر بازی Deux Ex، او روی عناوینی مثل بازی Emic Mickey، بازی System Shock و بازی Thief نیز کار کرده است. از 2 بازی آخر به عنوان عناوینی یاد میکنند که باعث خلق ژانر اولشخص شدند، اما عنوان تیراندازی علمی-تخیلی او در سال 2000 بود که توانست حتی از عناوین یادشده هم از لحاظ کیفیت و نوآوری، یک سر و گردن بالاتر باشد. بازی Deus Ex اولین عنوان این سبک بود که انتخاب بازیکن هم در گیمپلی و هم در پیشرفت کلی بازی را از اولولیتهای خود قرار داده بود.
ماموریتهای بازی، سندباکسهای بزرگی بودند که بازیکن میتوانست با رویکردهای مختلفی آنها را پشت سر بگذارد. سالها بعد، دیگر عناوین اولشخصی هم عرضه شدند که عناصر نقشآفرینی را در داستانهای خود قرار دادند. اگرچه این مجموعه در سال 2011 ریبوت شد و توانست همان حس نوآوری مجموعه اصلی را داشته باشد، اما بسیاری از طرفداران همچنان اولین مجموعه بازی را بهتر میدانند.
9. بازی Metal Gear Solid 2
شاهکار «هیدئو کوجیما» (Hideo Kojima) هم به خاطر گرافیک و گیمپلی و هم به خاطر داستان بینظیری که داشت، یکی از مورداحترامترین بازیهای دنیا محسوب میشود. بازی Metal Gear Solid 2 با تغییر ناگهانی شخصیت اصلی که داشت، باعث ناراحتی بسیاری از طرفداران شد، اما این تصمیم کاری کرد که بازی و درونمایههای آن، بیشتر از پیش مهم شوند و اهمیت پیدا کنند.
گیمپلی بازی نیز از ویژگیهای جدیدی مثل تیراندازی از کاور، مخفی کردن جسدها و آویزان شدن از لبهها برای مخفی ماندن بهره میبرد. سطح و نحوه تعامل با جهان بازی نیز چیزی بود که پیش از آن، در عنوان دیگری مشاهده نشده بود. «توماس پینچون» (Thomas Pynchon)، نویسنده معروف در کتاب Bleeding Edge در سال 2015، از کوجیما به عنوان «الهه» خود یاد کرد. واقعا چه مدرکی بهتر از این برای اثبات نبوغ فردی مثل کوجیما؟!
8. بازی Silent Hill 2
اکثر عناوین ترسناک بقای اواخر دهه 90 و اوایل 2000، به ترساندن مخاطب صرفا از طریق طراحی هیولاهای عجیب و غریب و پرشهای ناگهانی ترسناک (Jumpscare) راضی شده بودند. این در حالی است که بازی Silent Hill 2 بازیکنها را با اتمسفر آزاردهنده و داستان جاهطلبانه خود میترساند. هیچ بازی دیگری در آن زمان، مخصوصا در بین عناوین AAA، موضوعات و درونمایههای حساسی مثل ترسهای روانشناختی و تاثیر مشکلات کودکی در ازدواج و روابط اجتماعی نداشت. طراحی دشمنان نیز واقعا وحشتناک بود، اما ترس آن شبیه به ترس روبهرو شدن با یک زامبی یا هیولاهای دیگر بازیهای ترسناک نبود. این هیولاها در واقع نشانگر حس عذاب وجدان و شهوت شخصیت اصلی بودند.
7. بازی Max Payne 2
بازی Max Payne عنوان اکشن بسیار جذاب ولی با داستانی بیرحمانه بود که تلاشهای مکس پین برای رسیدن به عدالت و انتقام در نیویورک را روایت میکرد. بازی Max Payne 2 هم داستانی به همان جذابیت داشت، اما گیمپلی و ویژگیهای آن، بسیار گسترش یافته بودند. تیراندازی بازی بسیار هیجانانگیز بود و دشمنان به طرز واقعگرایانهای، روی زمین میفتادند و نسبت به محیط اطراف خود، تعامل باورپذیرتری داشتند.
هر صحنه تیراندازی با انفجارهایی همراه میشد که اشیای مختلف را به چندین جهت پرت میکرد. این سطح جدید از تعاملپذیری و سیستم فیزیک تازه باعث شده بود که هر رودررویی با دشمنان، متفاوت از دیگر به نظر برسد و باعث افزایش ارزش تکرار بازی میشد.
6. بازی Vampire: The Masquerade - Bloodline
بازی Vampire: The Masquerade - Bloodline در زمان عرضه نتوانست فروش چندانی داشته باشد و یک شکست تجاری محسوب شد. یک سال بعد از عرضه اولیه بازی هم، استودیوی سازنده آن تعطیل شد. اگرچه طرفداران قدیمی این عنوان ممکن است ادعا کنند که یکی از دلایل شکست بازی این بود که بسیار جلوتر از زمان خود بود و مخاطبان نتوانستند درست آن را درک کنند، اما واقعیت این است که بازی باگها و گلیچهای بسیاری هم داشت. با این حال، بازیکنانی که توانستند با وجود مشکلات فنی بازی را به اتمام برسانند، حس و حال بسیار خاصی را تجربه کردند. این بازی نقشآفرینی فراتر از عناوین محبوب این ژانر در آن زمان مثل فرنچایز Elder Scrolls بود. شخصیت ساختهشده بازیکنان، روی کارهایی که آنها میتوانستند انجام دهند و مسیری که داستان طی میکرد، تاثیر زیادی داشت. اکنون و پس از گذشت سالها از عرضه اولیه بازی، نسخه دوم آن نیز تایید شده است.
5. بازی Half-Life 2
بازی Half-Life 2 در سال 2004 عرضه شد و همیشه از آن به عنوان یکی از بازیهای پیشقدم در نسل بعد بازیهای ویدیویی یاد میشود. این بازی در ابتدا عنوانی انحصاری برای رایانههای شخصی بود، اما نسخه دانگریدشدهای از آن برای ایکس باکس هم عرضه شد. گیمرهای کنسولی بالاخره توانستند در سال 2007 نسخه بهتر و ارتقایافتهای از بازی را تجربه کنند. این بازی داستان فوقالعادهای داشت که در کنار گیمپلی بسیار جذاب و هیجانانگیز، باعث شده بود که بازی به یکی از عناوین فراموشنشدنی آن دوران تبدیل شود. موتور فیزیک قدرتمند آن نیز یکی دیگر از ویژگیهای تحسینبرانگیز بود. ویژگی جذابی که باعث شده بود طرفداران با استفاده از سلاح Gravity Gun، نهایت استفاده را از آن ببرند. اگرچه ممکن است هیچوقت شاهد عرضه بازی Half-Life 3 نباشیم، اما بازی Half-Life 2 و بستههای گسترش دهنده آن، حتی امروز هم جذاب و دوستداشتنی است.
4. بازی Star Wars: Knights of the Old Republic
یکی از عناصری که باعث شد گردهماییهای سالانه طرفداران ژانر نقشآفرینی در غرب گسترش پیدا کند و مخاطبان بیشتری داشته باشد، بازی Star Wars: Knights of the Old Republic است. بسیاری از بازیها در آن زمان، به شما این اجازه را نمیدادند که خودتان انتخاب کنید تا یک شخصیت شرور باشید یا یک اجراکننده عدالت. البته که چنین گزینههایی در بسیاری از بازیهای نقشآفرینی امروزی وجود دارند، اما قطعا چنین مواردی در سال 2003 رایج نبود.
3. بازی Animal Crossing
شاید امروز باورش سخت باشد، اما بازی Animal Crossing در ابتدا برای نینتندو 64 ساخته و فقط در ژاپن عرضه شد. بازی فقط یک هدف مشخص داشت و آن، پرداخت بدهیهای شخصیت اصلی به شخصیت دوستداشتنی «تام نوک» (Tom Nook) بود.
البته که اگر بازیکنها هیچوقت این کار را انجام نمیدادند هم مشکل خاصی پیش نمیآمد. تجربه یک زندگی مجازی در دنیایی دوستداشتنی، تعامل با شخصیتهای مختلف و شرکت در فعالیتها و رویدادهای متنوع از جمله چیزهایی بود که بازی ارائه میکرد. شهر درون بازی همچنین نسبت به ساعت داخلی گیمکیوب، رویدادهای مخصوص و تعطیلات متنوع داشت.
2. بازی Mega Man Legends 2
بازیهای مجموعه Mega Man Legends دنیای فانتزی و جذابی داشتند که پر از ماموریتهای جانبی، دخمههایی برای گشتن و شخصیتهای بد زیادی برای از بین بردن بود. نکته تحسینبرانگیز اما این بود که همه اینها را میشد روی کنسول پلی استیشن 1 تجربه کرد. بازی از یک سیستم سرنوشت (Karma) بهره میبرد که اگر کارهای شرورانه انجام میدادید، زره مگا من تیره میشد و برخی از NPCهای بازی هم به تصمیمات بازیکن عکسالعمل نشان میدادند.
1. بازی Shenmue
بازی Shenmue در دسامبر 1999 در ژاپن و سپس در سال 2000، در دیگر بازارهای دنیا عرضه شد. «یو سوزوکی» (Yu Suzuki) جهان واقعگرایانه بسیار جذابی طراحی کرده بود که بازیکنها میتوانستند در آن بگردند و تعاملات مختلفی داشته باشند. واقعگرایی بازی به طرز غیرقابلباوری، بالا بود و البته این حجم از دقت روی جزئیات با انتقادهایی هم همراه شد؛ به عنوان مثال، بازیکنها از نبود اکشن کافی گله داشتند و همچنین، این که مجبور بودند برای پیشرفت در بازی، زمانهای خاصی از روز به سراغ آن بروند را دوست نداشتند، اما همین توجه شدید به جزئیات باعث شد که بازی سالها پس از عرضه و حتی تا همین امروز هم، طرفداران خاص و وفادار خود را داشته باشد.