بهترین بازی های تک نفره و داستانی برای گذراندن دوران قرنطینه

بهترین بازی های تک نفره و داستانی برای گذراندن دوران قرنطینه

امیر حسین والی امیر حسین والی
4 سال و 1 ماه و 2 روز پیش

دوران قرنطینه و ماندن در خانه در حقیقت دوران خسته‌کننده‌ای برای همه ما است و تحمل ماندن در خانه تا تمام شدن اپیدمی خطرناک ویروس کرونا برای خیلی‌ها سخت است. اما اگر شما هم گیمر باشید قطعا ماندن در خانه برایتان راحت‌تر از خیلی افراد دیگر است. چرا که کلی بازی مهم برای تجربه کردن وجود دارد که شاید تا به حال به سراغ آن‌ها نرفته‌اید و حالا که وقت کافی برای تجربه آن‌ها دارید، چه وقتی بهتر از الان که به سراغ این بازی‌ها بروید و عناوینی که پیشتر وقت کافی برای تجربه‌شان نداشتید را بازی کنید.

در این مقاله به معرفی بهترین بازی‌های تک‌نفره و داستانی خواهیم پرداخت که با روایت فوق‌العاده‌شان می‌توانند شما را ساعت‌ها سرگرم‌ کنند و با تجربه آن‌ها نیازی به تفریحات دیگر خارج از خانه نخواهید داشت. امیدواریم که با تجربه این عناوین و ماندن در خانه به شکسته شدن زنجیره شیوع ویروس کرونا کمک کنید. در این لیست سعی می‌کنیم که به سراغ بازی‌های یک یا دو سال اخیر نرویم چرا که خیلی‌ها این عناوین را تجربه کرده‌اند و به جای آن کمی به عقب‌تر برمی‌گردیم و بازی‌های بزرگ یا کمتر دیده‌شده را معرفی خواهیم کرد.

  • The Witcher 3: Wild Hunt

شاید خیلی‌ها سومین قسمت از سری ویچر که یکی از شاهکارهای بی‌مانند تاریخ‌ بازی‌های ویدیویی، ساخته استودیو سی دی پراجکت رد است را تجربه کرده‌ باشند اما حتی بعد از تجربه این بازی و بعد از گذشت حدود پنج سال از انتشار این عنوان، می‌توان به تجربه‌اش پرداخت و از آن لذت برد.

این بازی سومین قسمت از سری ویچر است و دنباله‌ای بر دو قسمت اول محسوب می‌شود. شخصیت اصلی بازی یعنی «گرالت از ریویا» که حافظه خود را اخیرا به دست آورده است، به یاد می‌آورد که دختر خوانده او یعنی «سیری» مدت طولانی است که گم شده و برای پیدا کردنش، گرالت جستجوی خودش را برای پیدا کردن یار قدیمی خودش یعنی «ینیفر از ونگبرگ» آغاز می‌کند. از طرفی دیگر دشمن دیرینه‌ آن‌‌ها یعنی «وایلد هانت» به دنبال سیری است که به کمک قدرت او بتواند دنیا را تحت سلطه خود درآورد اما سیری لحظه به لحظه در حال فرار کردن از دست وایلد هانت است و گرالت نیز به دنبال سیری می‌گردد تا بتواند از او در مقابل وایلد هانت محافظت کند که در این راه درگیر اتفاقات زیادی می‌شود.

این عنوان دنیای باز و آزاد دارد و می‌توانید آزادانه در آن بگردید. سازندگان ماموریت‌های فرعی بسیار زیادی را در دنیای بازی قرار داده‌‌اند تا حتی زمانی که دوست ندارید ماموریت‌های اصلی و داستانی را پیش ببرید، بتوانید از انجام دادن ماموریت‌های فرعی لذت ببرید. همان‌طور که می‌دانید، ویچرها شهرت زیادی در کشتن هیولاها و موجودات عجیب و غریب دارند و به همین دلیل شغل و راه امرار و معاش خود را در این راه به دست می‌آورند؛ پس می‌توانید در طول بازی به کشتن هیولاهای مختلف بپردازید و پول به دست آورید.

یکی دیگر از مینی‌گیم‌های بازی که از همان ابتدا طرفداران بسیار زیادی را به خود جلب کرد، بازی کارتی «گوئنت» بود که می‌توانید تقریبا با هر کاراکتر و NPC قابل تعامل، این بازی کارتی را انجام دهید. برای بهتر شدن در این بازی ماموریت‌های فرعی وجود دارد که طی آن می‌توانید کارت‌های مختلف و کمیاب را با انجام دادن ماموریت‌های فرعی در بازی پیدا کنید و در مینی‌گیم‌های گوئنت از آن‌ها استفاده کنید.

در کنار همه این موارد، بازی دو محتوای قابل دانلود داستانی به نام Heart of Stone و Blood & Wine دارد که هر دو داستان‌های بسیار جذاب و درگیرکننده دارند و در کنار داستان اصلی بازی ده‌ها ساعت سرگرمی را با خودشان همراه دارند. پس حتما سعی کنید که در این دوران قرنطینه به سراغ بازی The Witcher 3: Wild Hunt بروید.

  • Get Even

بازی Get Even از آن دسته بازی‌هایی است که کمتر کسی به سراغ آن رفته است، اما بدون شک یکی از به یادماندنی‌ترین داستان‌ها و روایت‌های نسل هشتم بازی‌های ویدیویی را در خود قرار داده است. این بازی توسط استودیو Farm51 ساخته شده است که قبل از آن شاید نام دیگر بازی‌های این استودیو یعنی Deadfall Advanture یا Painkiller: Hell & Damnation را شنیده باشید. هم‌چنین این استودیو در سال ۲۰۰۷ به استودیو سی دی پراجکت رد برای ساخت قسمت اول سری ویچر کمک ویژه‌ای کرده است.

بازی Get Even روایت و داستان بسیار پیچیده‌ای دارد که از همان ابتدا تا انتها بارها مخاطب را در شک و تردید قرار می‌دهد و هرکجا که می‌تواند،‌ با رو کردن از یک پیچش و توییست جذاب نشان می‌دهد که نویسندگان و طراحان بازی تبحر خارق‌العاده‌ای در داستان‌سرایی و سورپرایز کردن مخاطب‌هایشان دارند. داستان این بازی راجع به فردی به نام آقای سیاه است که در ابتدای داستان در حال نجات جان دختری است که بمب منفجره‌ای به او متصل است اما زمانی که او به دختر می‌رسد صدای مهیبی به گوش می‌رسد و او در حیاطی سر سبز و بزرگ به‌هوش می‌آید و حافظه خود را به طور کلی فراموش کرده است. حال باید به آقای سیاه کمک کنید تا قطعات حافظه خود را کنار هم بگذارد و به یاد بیاورد که چه اتفاقی برای او افتاده است. هم‌چنین در این راه شخصیت دیگری به نام آقای قرمز حضور دارد که به شما کمک خواهد کرد.

نکته بسیار جذاب دیگر در این بازی، ترکیب چند المان مختلف است که به زیبایی در آن پیاده‌سازی شده‌اند. در بازی قادر خواهید بود که چندین سبک را در کنار هم تجربه کنید. در توضیحات بازی آمده است که این بازی یک تجربه اکشن است اما در حقیقت سازندگان به خوبی و زیرکانه توانسته‌اند سبک‌های دیگر مانند شبیه‌ساز پیاده‌روی، معمایی و پازل، نقش‌آفرینی و حتی ترس و بقا را در آن جا بدهند. شاید این موضوع در ابتدا عجیب به نظر برسد اما بعد از تجربه بازی کاملا متوجه این موضوع خواهید شد که با چه طراحی هوشمندانه‌ای در این بازی طرف هستید.

پس سعی کنید که حتما به تجربه بازی Get Even بپردازید که قطعا تجربه‌ای ناب و تکرارنشدنی خواهد بود.

  • Alan Wake

آلن ویک از آن دسته‌ بازی‌هایی است که همیشه برایمان ماهیت محبوبیت آن نامفهوم است. مشخصا بازی Alan Wake جز دسته بازی‌هایی است که اکثر کسانی که آن را تجربه می‌کنند شیفته آن خواهند شد اما هیچ‌وقت درست متوجه نشدم که آیا آلن ویک بازی محبوبی است یا خیر!‍ پس نمی‌توانم بگویم که با بازی کمتر دیده شده‌ای رو به رو هستیم یا خیر اما این را مطمئنم که حتما باید این عنوان را تجربه کرد. این بازی توسط استودیو محبوب و ماهر رمدی ساخته شده است.

این بازی داستان نویسنده‌ای مشهور و پرطرفداری به نام آلن ویک است که برای تعطیلات و نوشتن کتابش در آرامش به شهری دور از محل زندگی‌اش می‌رود که در کلبه‌ای میان برکه‌ای به همراه همسر خود اقامت کند و در این مدت بتواند کتاب خودش را به پایان برساند. او به محض ورود به این شهر متوجه اتفاقات عجیبی می‌شود و متوجه می‌شود که تمامی این اتفاقات را قبلا در خواب‌هایش دیده بود. او درگیر اتفاقات پلید و سیاهی در نزدیکی آن برکه می‌شود و با پیدا کردن یک چراغ قوه و یک اسلحه سعی می‌کند از مخمصه‌ای که در آن گرفتار شده، نجات پیدا کند.

اگر سم لیک (Sam Lake) را نمی‌شناسید، بهتر است بدانید که او خالق و سازنده دو قسمت ابتدایی مکس پین است که همین دو بار در کارنامه او کافیست که بدانیم آلن ویک می‌تواند یکی از بهترین روایت‌ها و داستان‌های تاریخ بازی‌های ویدیویی را در خود قرار داده باشد. علاوه بر داستان و دیالوگ‌های درگیرکننده، سازندگان این بازی که در بازی‌های قبلی خود هم نشان داده بودند علاقه زیادی به افکت‌های سینماتیک دارند، سعی کرده‌اند که بازی Alan Wake را مانند یک فیلم سینمایی تعاملی بسازند که تمام میان‌پرده‌ها با وسواس خاصی کارگردانی شده‌اند تا تجربه‌ای متفاوت‌تر از یک داستان و روایت معمولی باشند.

المان‌هایی که در گیم‌پلی این بازی استفاده شده‌اند، استانداردهای یک بازی ترس و بقا را به راحتی جابه‌جا می‌کنند و حقیقتش را بخواهید از رمدی انتظار نمی‌رفت که بتواند المان‌های یک بازی ترسناک را انقدر خوب پیاده‌سازی کند و این موضوع را از ابتدا تا انتهای بازی احساس خواهید کرد و ترس از همان میان‌پرده ابتدایی بازی تا انتهای بازی با مخاطب همراه می‌شود.

بعد از تجربه این بازی و لذت بردن از آن می‌توانید یک محتوای انفرادی که بعد از این عنوان تحت نام Alan Wake: American Nightmare منتشر شد را تجربه کنید که این عنوان هم با این که طولانی نیست اما تکمیل‌کننده داستان نویسنده دوست‌داشتنی ما یعنی آلن ویک است و توصیه می‌کنیم که آن را از دست ندهید. هم‌چنین شایعاتی وجود دارد که استودیو رمدی در حال حاضر روی قسمت دوم این عنوان کار می‌کند و قصد دارد برای نسل بعدی با بازی Alan Wake 2 به صنعت بازی‌های ویدیویی بازگردد؛ پس این بازی را از دست ندهید.

  • The Stanley Parable

بازی The Stanley Parable از آن دسته عنوان‌هایی است که شاید تا هفته‌ها بعد از تجربه آن به فکر فرو بروید و درگیر طراحی آن بشوید. این بازی تنها توسط دو طراح بازی، یعنی دیوید وردن و ویلیام پاه ساخته شده است و با این که خیلی‌ها به سمت این بازی جذب شدند اما قطعا و هنوز در دسته بازی‌های کمتر دیده شده قرار می‌گیرد و حالا بهترین موقعیت برای تجربه این عنوان است.

این بازی داستان یک فرد به نام استنلی است که در شرکتی به عنوان یک کارمند مشغول به کار است. او آدمی کم‌حرف و ساده است که هر روز وارد اداره می‌شود و به دفتر کار خود می‌رود تا یک سری اعداد و ارقام را وارد کامپیوترش کند و هر شب به خانه باز می‌گردد؛ اما در یک روز کاری، استنلی متوجه می‌شود که هیچکس در اداره و محل کارش نیست و او تنهای تنها است. او هر چقدر بقیه را صدا می‌کند پاسخی دریافت نمی‌کند و برای پیدا کردن حقیقت و اتفاقاتی که در این اداره افتاده است، شروع به گشت و گذار در این شرکت می‌کند و به مکان‌هایی می‌رود که قبلا ندیده بود و با حقایقی رو به رو می‌شود که بسیار جالب و بعضا ترسناک و تاریک هستند.

بزرگ‌ترین نکته مثبت در این بازی، روایت فوق‌العاده‌ای است که به معنای واقعی کلمه توسط یک راوی خوش‌صدا صورت می‌گیرد. این راوی در تمام طول مدت بازی در کنار شماست و با توضیح دادن اتفاقاتی که می‌افتد به پیشبرد داستان بازی کمک ویژه‌ای می‌کند. البته این راوی بیش از آن چیزی که نشان می‌دهد از اتفاقات افتاده در بازی خبردار است.

گیم‌پلی بازی کاملا بر اساس شبیه‌سازی پیاده‌روی است اما المان‌های پازل و معمایی نیز نقش بسیار مهمی در پیشبرد جریان و روند بازی دارند. پایان بازی کاملا بر اساس تصمیماتی است که بازیکن‌ها در طول بازی می‌گیرند. اگر در دوراهی قرار بگیرید و تصمیم بگیرید که از سمت چپ بروید یک پایان و از سمت راست بروید یک پایان دیگر را مشاهده می‌کنید. این بازی دارای ۱۹ پایان مختلف است که بعد از رسیدن به هر پایان، بازی مجددا شروع می‌شود تا بتوانید به دیگر پایان‌های بازی برسید که این پایان‌ها هرکدام فلسفه‌ای جداگانه پشتشان دارند.

توصیه می‌کنیم که حتما شانسی به این عنوان بدهید و شاید در طی چند ساعت کوتاه بتوانید به همه پایان‌ها برسید که البته بعضی از پایان‌ها را قطعا خودتان نمی‌توانید پیدا کنید و باید به کمک راهنما پیش بروید.

  • Dead Cells

اگر در بین بازی‌های مستقل بگردید، قطعا عناوینی را پیدا می‌کنید که ارزش تجربه‌شان بالای صدها ساعت است و بازی Dead Cells یکی از این دسته بازی‌ها است. عنوانی که توسط استودیو مستقل Twin Motion ساخته شده است و این پروژه اولین بازی بزرگ آن‌هاست که در سال انتشارش موفق به دریافت جایزه بهترین بازی اکشن سال شد!

این بازی داستان و روایت خاصی ندارد اما برای این که بتوانید با بازی ارتباط بیشتری بگیرید، سازندگان یک سری اتفاقات خطی را در مقابلتان قرار می‌دهند تا از آن‌ها پیروی کنید. داستان راجع به فردی است که به تازگی مرده و با جمع‌آوری یک سری سلول‌ها در زندانی باستانی زنده می‌شود. او باید با فرار کردن از زندان متوجه راز سیاه و تاریکی که در این جزیره قرار دارد بشود و او در زندان در مقابل نیروهای اهریمنی و قدرتمندی قرار می‌گیرد که باید با آن‌ها بجنگد. نکته جالب اینجاست که در طول بازی یک سری داستان‌های فرعی نیز در مقابلتان قرار می‌گیرد که به عنوان ماموریت به بازی اضافه نمی‌شود و این باید در حافظه شما بماند که آن داستان فرعی را انجام دهید یا خیر.

این بازی ترکیبی از دو سبک مترویدونیا و روگلایک است و این ترکیب به قدری لذت‌بخش و جذاب است که شاید در معدود بازی‌های دیگری شاهد موفق بودن این فرمول بوده باشیم. بازی بر اساس دو سلاح اصلی و فرعی پیش می‌رود که در ابتدای بازی یک شمشیر به دست دارید و می‌توانید بین یک تیروکمان و سپر برای سلاح فرعی خود انتخاب کنید و پیش بروید. نقشه‌های بازی در حالت اتفاقی قرار دارند؛ یعنی هر بار که در بازی می‌میرید، الگوریتم راه‌ها و نقشه بازی تغییر می‌کند و راهی که پیش می‌روید متفاوت از دفعه قبلی است. به همین خاطر است که این بازی هیچ‌گاه تکراری نمی‌شود چرا که مانند راه‌ها و نقشه بازی، نوع دشمنان و موقعیت قرارگیری‌شان هم در مراحل بالاتر تغییر می‌کند و چالشی به شدت سخت برایتان ایجاد می‌کنند.

این بازی عناصر بسیار غنی را از سری بازی Dark Souls قرض گرفته است که بیشتر مربوط به شخصی‌سازی کارکترها و ارتقا مهارت‌ها می‌شود. اما یک سری دیگر از المان‌های دارک سولز به صورت زیرکانه و کاملا نوین درون بازی جای داده شده که تنها اگر سری دارک سولز را تجربه کرده باشید‌، متوجه آن خواهید شد.

بازی Dead Cells می‌تواند تا صدها ساعت سرگرمی و جذابیت را با خود به همراه داشته باشد و قطعا یکی از بهترین اکشن‌های مستقل نسل هشتم است که حتما باید به آن فرصت بدهید تا متوجه شوید با چه الماسی سر و کار دارید.

  • The Elder Scrolls V: Skyrim

سخت است که اهل نقش‌آفرینی‌های کلاسیک باشید اما تا به امروز شاهکار بی‌مانند بتزدا یعنی بازی Skyrim را تجربه نکرده باشید. یکی از قدیمی‌ترین و جریان‌ساز‌ترین فرنچایزها در سبک نقش‌آفرینی که امروزه هزاران نفر از گیمرها در حال تجربه Elder Scrolls Online، نسخه آنلاین این دنیا هستند. اسکایریم توسط تاد هاوارد (Todd Howard) افسانه‌ای طراحی و کارگردانی شده است و تا به امروز توسط خیلی از رسانه‌های معتبر در جهان به عنوان بهترین بازی سال انتشارش شناخته شده است. جالب است بدانید که در سال ۲۰۱۳، وب‌سایت آمازون این عنوان را بهترین بازی قرن شناخت!

قسمت پنجم سری کتبیه بزرگان در سرزمین پهناور اسکایریم رقم می‌خورد! جایی که نیروهای بومی و با نام فرزندان اسکایریم در حال مبارزه برای تاج و تخت اسکایریم با نیروهای امپریالیسم بیگانه هستند و در این جنگ شخصیت اصلی بازی یعنی دوواکین (به معنای از نژاد اژدها) توسط نیروهای امپریالسیت به همراه آلفریک شنل‌طوفانی و تعدادی از یارانش دستگیر می‌شود تا در قلعه هلگن اعدام شوند؛ این در صورتی است که دوواکین تنها در زمان نادرست در جایی نادرست بوده؛ اما درست قبل از این که سر او از بدنش جدا شود، اژدهایی عظیم وارد قلعه هلگن شده و شروع به قتل عام مردم می‌کند و این اژدها آلدویین افسانه‌ای بوده که مدت‌ها پیش به اعماق جهنم فرستاده شده بود، اما بازگشته است. دواکین موفق به فرار از قلعه هلگن می‌شود و باید به اسکایریم از بازگشت آلدویین هشدار بدهد، اما او خبر ندارد که چه ماجرای پیچیده‌ای جلوی راه او قرار دارد.

اسکایریم ترکیب تمام المان‌های خوب و استاندارد نقش‌آفرینی و نقش‌آفرینی کلاسیک است. سازندگان در این قسمت سعی کرده‌اند تجربه تمام سال‌های ساخت سری کتیبه بزرگان و البته Fallout را در این بازی به خوبی پیاده‌سازی کنند که در این کار بسیار موفق بوده‌اند. بازی دارای مراحل داستانی بسیار طولانی، متفاوت و البته سرگرم‌کننده است؛ به شکلی که در طول چند ده ساعت مراحل داستانی، هیچ‌گاه احساس خستگی یا تکراری شدن مراحل را تجربه نخواهید کرد. در کنار مراحل داستانی، مراحل فرعی زیادی در جای جای سرزمین اسکایریم قرار داده شده است تا حدود ۳۰۰ ساعت گیم‌پلی خالص و ناب را برای مخاطب به ارمغان بیاورد.

در کنار گیم‌پلی اصلی اسکایریم،‌ سازندگان سه محتوای اضافه با نام‌های Dawnguard، Heartfire و البته Dragonborn چندین المان مختلف دیگر از جمله خط داستانی‌های جدید و البته اضافه کردن دو دنیای دیگر موفق به گردآوری جمعا ۴۰۰ ساعت گیم‌پلی شده‌اند که اگر به دنبال بازی طولانی برای گذراندن وقت و تجربه عنوانی باکیفیت و جذاب باشید، بهترین گزینه ممکن است.

اسکایریم از آن دسته بازی‌هایی است که هر گیمری باید یک بار آن را تجربه کند و اگر تا به امروز به تجربه آن نپرداخته‌اید، احتمالا الان بهترین زمان ممکن برای انجام این کار است.

Bloodborne

راستش را بخواهید انتخاب بازی که استودیو From Software ساخته باشد بسیار سخت است؛ خصوصا اگر بخواهیم تنها یک گزینه را برای بهترین گزینه ممکن برای تجربه در دوران قرنطینه انتخاب کنیم. بازی‌های این استودیو طی چند سال اخیر جریان‌سازی عظیمی در صنعت بازی‌های ویدیویی به راه انداخته است و با سری Dark Souls، Bloodborne و Sekiro نشان داده‌اند که به خوبی درک کرده‌اند که برای ساخت عناوینی متفاوت و مخاطب‌پسند کاملا تبحر و مهارت لازم را دارند.

بازی Bloodborne در حقیقت عنوانی انحصاری برای PS4 است که پلی‌استیشن تمامی هزینه‌های ساخت آن را به استودیو فرام سافتور پرداخت کرد که این عنوان را در انحصار کنسول نسل هشتمی خودش نگه دارد. این بازی راجع به شکارچی است که برای پیدا کردن ریشه یک نوع طاعون عجیب و غریب وارد شهر یارنام می‌شود. شهری که مردم طاعون‌زده‌اش تبدیل به هیولاهایی شده‌اند و هر جنبنده‌ای را که جلوی راه خود می‌بینند به قتل می‌رسانند؛ حال شکارچی این داستان باید در مقابل این مردم طاعون‌زده و اتفاقات تاریکی که در یارنام افتاده، مقابله کند.

اگر بازی‌های فرام سافتور را بازی کرده باشید حتما به این موضوع دقت کرده‌اید که عناوین استودیو از یک فرمول مشابه و یکسان برخوردارند که بیشتر آن به نوع مبارزات و رابط کاربری آن‌ها باز می‌گردد. اگر سری دارک سولز را بازی کرده باشید، به خوبی می‌توانید با بلاد بورن ارتباط بگیرید. چرا که سازندگان این عنوان سعی کرده‌اند از همان فرمول‌های اکشن و نقش‌آفرینی دارک سولز پیروی کنند. هر چند که بازی Bloodborne روند خطی‌تری نسبت به Dark Souls دارد و دنیای این بازی به مراتب کوچک‌تر و محدودتر از سری دارک سولز است؛ اما کماکان المان‌های اکشن جذاب بازی، خصوصا در محیط‌های کوچک بسیار جذاب و زیبا هستند. هم‌چنین المان‌های جدید این بازی مانند Insight برای افرادی قرار داده شده است که دوست دارند چالش بیشتری را در بازی تجربه کنند.

به جز بازی و داستان اصلی، برای این بازی یک محتوای اضافه تحت عنوان The Old Hunter منتشر شده است که حدود هشت ساعت گیمپلی به بازی Bloodborne می‌افزاید و اگر از بازی اصلی لذت ببرید، قطعا از دست‌پخت جدید و متفاوتی که به بلادبورن اضافه شده است، لذت خواهید برد. توصیه می‌کنم در دوران قرنطینه حتما به متفاوت‌ترین و یکی از جذاب‌ترین عنوان‌های فرام سافتور و هیدتاکا میازاکی (Hidetaka Miyazaki)، یعنی بازی Bloodborne شانس بدهید.

  • The Wolf Among Us

اکثر گیمرها استودیوی تلتیل را با ساخت عنوان موفق The Walking Dead به خاطر دارند که در سال ۲۰۱۲ به عنوان بهترین بازی سال شناخته شد و فصل آخر آن در سال ۲۰۱۹ عرضه شد. اما یکی از بازی‌های این استودیو که بسیار کمتر از لیاقت خودش دیده و تمجید شد، بازی اپیزودیک «گرگی میان ما» بود که در پنج اپیزود و در سال ۲۰۱۳ عرضه شد.  جالب است بدانید که بعد از حدود هشت سال، تلتیل در حال کار روی فصل دوم این بازی است و حالا بهترین زمان برای تجربه این عنوان است.

داستان «گرگی میان ما» مانند «مردگان متحرک» اقتباسی جداگانه از دنیای کامیک است و نویسندگان پرجرات تلتیل این بار به سراغ کامیک‌های Fables رفته‌اند تا یکی از پرطرفدارترین کتاب‌های مصور را در قالب بازی پیاده‌سازی کنند. شخصیت اصلی این بازی بیگبی ولف (به معنای گرگ بد و بزرگ) است که حالا در شهر فیبل وظیفه خطیر کلانتر شهر را عهده دارد و در کنار سفید برفی که حالا دستیار شهردار شده، به نگه‌داری امنیت شهر مشغول هستند. ناگهان با اتفاق افتادن قتل‌های سریالی متوجه می‌شوند که رازی تاریکی در پشت پرده این شهر نهفته است. شخصیت‌های این بازی و در حقیقت کتاب‌های مصور Fables بر اساس کارکترهای فانتزی دنیای دیزنی است؛ به عنوان مثال کارکتر بیگبی ولف در حقیقت اقتباسی از گرگ معروف در کتاب‌های شنل قرمزی است و شخصیت‌های دیگر مانند سفید برفی، آینه جادوگر، بلادی مری، دیو دلبر، تاد قورباغه و ... هم ایفای نقش جذابی را برای پیشبرد روایت و داستان بازی دارند.

روند و گیم‌پلی این بازی بر اساس همان فرمول قدیمی تلتیل و ماجراجویی گرافیکی است. در این بازی با همان سبک و سیاق بصری دوست داشتنی تلتیل رو به رو هستیم و قرار است یک داستان تعاملی را تجربه کنیم که دیالوگ‌های مهم را به انتخاب خودمان می‌گوییم و تصمیمات مهم را به انتخاب خودمان می‌گیریم. پایان‌بندی بازی و حتی پایان‌بندی اپیزودها بستگی به تصمیماتی دارد که در طول روند می‌گیرید و سازندگان برای این بازی چندین پایان مختلف در نظر گرفته‌اند.

اگر اهل تجربه داستان‌های درگیرکننده و جذاب هستید، مطمئن باشید که «گرگی میان ما» می‌تواند یکی از بهترین انتخاب‌های ممکن شما برای دوران قرنطینه باشد.

  • Dragon Age: Inquisiton

عصر اژدها از آن فرنچایزهایی است که به نوعی تالیف‌گر سبک نقش‌آفرینی است و خیلی‌ها معتقدند که استودیو بایوویر با خلق این فرنچایز، زحمت زیادی برای توسعه و بهبود این سبک کشیده است و این موضوع کاملا حقیقت دارد. با تجربه این فرنچایز به خوبی متوجه می‌شوید که با عنوانی فاخر و فوق‌العاده‌ای رو به رو هستید.

داستان این قسمت در حین جنگ داخلی و در دنیای تیداس اتفاق می‌افتد که ناگهان نوری جادویی از آسمان به سمت زمین می‌تابد و از آن نور شخصیت اصلی بازی که به سلیقه خودتان می‌توانید او را شخصی‌سازی کنید و به نوعی شخصیت خود را بسازید، خارج می‌شود و دشمنانی جدید و البته تاریک در سرتاسر این کشور وارد می‌شوند و متوجه می‌شوید، تنها شما می‌توانید جلوی حملات این دشمنان را بگیرید و به خاطر این موضوع وارد ماجراجویی چالش‌برانگیز و متفاوتی می‌شوید.

بازی بر اساس المان‌های نقش‌آفرینی کلاسیک بنا شده است اما کماکان می‌توانید شریان‌های نقش‌آفرینی نوین را در آن خصوصا در بخش مبارزات گروهی پیدا کنید و ترکیب این دو استایل بسیار خوب و جذاب پیاده‌سازی شده است و شاید بزرگ‌ترین دلیلی باشد که هیچگاه از تجربه و ادامه دادن این بازی خسته نخواهید شد. بازی پر از ماموریت‌های فرعی است که در کنار ماموریت‌های اصلی تجربه‌ای منحصر به فرد را تشکیل می‌دهند. جذابیت دیگر این بازی به روایت فوق‌العاده داستان است که برعکس خیلی از نقش‌آفرینی‌های کلاسیک مانند اسکایریم یا حتی دارک سولز، به میان‌پرده‌های دیالوگ‌محور اختصاص دارد.

قطعا «عصر اژدها: تفتیش عقاید» از آن دسته عناوینی است که می‌تواند تا ساعت‌ها سرگرمی را در این دوران قرنطینه به همراه داشته باشد. هم‌چنین این بازی دارای دو محتوای اضافه است که به نوعی تکمیل کننده بخش داستانی هستند و همین موضوع باعث دوچندان شدن ارزش بازی است.

  • Nier: Automata

این موضوع به یک باور عمومی در بین گیمرها تبدیل شده است که اگر استودیو پلاتینوم گیمز یک بازی می‌سازد، می‌توان به موفقیت آن اطمینان داشت و مطمئنیم که با عنوانی سرگرم‌کننده و جذاب رو به رو هستیم. استودیویی که بازی‌های متفاوتی را تا به امروز همچون Vanquish، Metal Gear Rising: Vengeance و Astral Chain ساخته است. اما بازی NieR: Automata از آن دست عناوینی است که شاید تا سال‌های سال بتوانیم از آن یاد کنیم و آن را متفاوت‌ترین ساخته این استودیو بنامیم که در آن بارها مرزهای ثبات در سبک‌پردازی بازی‌های ویدیویی شکسته شده است.

این بازی چندهزار سال در آینده اتفاق می‌افتد و ماشین‌های رباتی که از دنیای دیگر وارد زمین شده‌اند به تار و مار کردن نسل انسان مشغولند و برای مقابله با این ربات‌های بیگانه، انسان‌ها شروع به ساخت ربات‌های جنگنده می‌کنند تا بتوانند دوام بیاورند. شخصیت اصلی بازی یکی از ربات‌های مونث ساخته شده توسط انسان‌ها است که در مقابل خطرات گوناگونی قرار می‌گیرد و البته با یک تراژدی بزرگ دست و پنجه نرم می‌کند!

شاید در اطلاعات رسمی بازی آمده باشد که بازی Nier: Automata یک عنوان نقش‌آفرینی است اما بدون شک بعد از تجربه آن به هیچ‌وجه نمی‌توانید برچسب سبک خاصی را بر آن بگذارید. بازی Nier: Automata ترکیب چندین سبک مختلف است که در همان دو ساعت ابتدایی بازی متوجه می‌شوید که چگونه و به چه شکل سازندگان با سبک‌های مختلف بازی کرده‌اند تا به روندی بی‌شک جذاب و ماندگار برسند. امضای همیشگی این استودیو مبارزات هک اند اسلش محور آن است که در این عنوان هم به خوبی از پس آن برآمده‌اند و مبارزاتی هیجانی و بسیار جذاب را به مخاطب هدیه می‌کنند.

سعی کنید که حتما به تجربه بازی Nier: Automata بپردازید که قطعا از بهترین بازی‌های تک‌نفره و داستانی است و در این دوران قرنطینه می‌توانید نهایت لذت را از تجربه این عنوان ببرید.

سخن پایانی

در این مطلب سعی کردیم که عناوینی از سبک‌ها و سال‌های انتشار مختلف ذکر کنیم که همه گیمرها بتوانند از تجربه این عناوین لذت ببرند. با این حال بازی‌های بسیار زیادی وجود دارد که در این لیست حضور ندارند، اما  این بازی‌ها انتخاب نویسنده این مطلب هستند و هنوز بازی‌های بسیار زیادی وجود دارد که با آن‌ها بتوان این لیست را تکمیل کرد.

امیدواریم که با تجربه این بازی‌ها و ماندن در خانه، به شکسته شدن زنجیره شیوع ویروس کرونا کمک کنید و چه زمانی بهتر از حالا که به یکی از بهترین سرگرمی‌های ممکن و کار مورد علاقه‌‌مان، یعنی بازی کردن بپردازیم؟

برچسب ها: بازی های داستانی
0 نفر این پست را پسندیده اند. این مطلب را به اشتراک بگذارید:
نظر کاربران
برای ارسال دیدگاه ابتدا باید وارد شوید.