تبدیل شدن ویدیوگیم به یک صنعت چند صد میلیارد دلاری سود بسیار عظمی نسیب ناشران کرده، اما از سوی دیگر ریسک پذیری آنها را بسیار کاهش داده است. حالا کمپانیهای بازیسازی بهندرت ایدههای جدید را آزمایش میکنند و به دلیل افزایش سرسام آور هزینههای توسعه یک بازی بزرگ، تا وقتی که از بازگشت هزینههایشان اطمینان کامل نداشته باشند بودجه لازم را در اختیار سازندگان قرار نمیدهند. نتیجه این تصمیمات را میتوان به وضوح در بازار امروزی مشاهده کرد. حالا دیگر بهندرت میتوان بازی بزرگی پیدا کرد که یک ایده کاملا جدید ارائه میکند و این موضوع باعث شده تا بسیاری از بازیکنان برای تجربه یک عنوان جدید و خاص به بازیهایی که در نسلهای گذشته ساخته شدهاند رجوع کنند.
یکی از این عناوین بازی Mirror’s Edge است. شاید باورش سخت باشد، اما این بازی توسط استودیو DICE و کمپانی EA تولید شده است که حالا برای ساخت بازیهایشان کمترین ریسک ممکن را میپذیرند. این بازی را میتوان نمونه کاملی از یک بازی خاطره انگیز نسل هفتمی دانست که طرفدارانش با وجود عملکرد ضعیف دنباله آن، یعنی بازی Mirror’s Edge: Catalyst، همچنان به بازگشت دوباره این مجموعه و ساخته شدن قسمت جدید آن امیدوارند؛ اتفاقی که بسیار بعید است به این زودیها رخ دهد. این فرنچایز که روزگاری به عنوان یکی از عناوین محبوب کمپانی EA شناخته میشد، به دلایل مختلف به دست فراموشی سپرده شد.
مطالب مرتبط:
برای سری بازی Driver چه اتفاقی افتاد؟
برای سری بازی The Mercenaries چه اتفاقی افتاد؟
اولین بازی این مجموعه هرگز اهداف بزرگی را دنبال نمیکرد. این بازی از همان ابتدا به عنوان یک مجموعه جدید و بزرگ شناخته نمیشد و به همین دلیل کمپانی EA هزینه چندان زیادی برای تبلیغاتش نکرد. حتی نمرات قسمت اول هم چنگی به دل نمیزدند و کسی فکرش را نمیکرد که بازی Mirror’s Edge در سالیان بعد عرضه موفق به فروش چندین میلیون نسخه شود. با این وجود، به دلیل نمرات نسبتا ضعیف، آمار فروش بالای این بازی کمپانی EA را نسبت به این مجموعه امیدوار نکرد، بلکه رشد روزافزون طرفداران این بازی بود که این کمپانی را به ساخت قسمت دوم ترغیب کرد.
قسمت اول بازی Mirror’s Edge شبیه به هیچ یک از بازیهایی نبود که بازیکنان تا آن زمان تجربه کرده بودند. بازیهای پلفرمر و اکشن اول شخص به وفور یافت میشدند، اما تا پیش از انتشار بازی Mirror’s Edge در سال 2008 هیچ عنوانی سعی نکرده بود این دو سبک را با یکدیگر تلفیق کند. این بازی با تمرکز کامل روی پارکور و حرکت سریع در محیط و اجرای عالی آنها در جریان گیمپلی، تجربهای به بازیکنان هدیه کرد که هرگز نمونهاش را ندیده بودند. طراحی عالی مراحل، انیمیشنهای گوناگون، حرکات نرم فیث (Faith) و سرعت بالای حرکت او در محیط به بهترین شکل ممکن توسط استودیو DICE طراحی شده بودند و حتی اگر به عنوان تماشاگر کنار کسی که در حال تجربه Mirror’s Edge است مینشستید هم میتوانستید از این بازی لذت ببرید.
دیگر بخشهای بازی هم مانند گیمپلی عالی طراحی شده بودند. مهمترین آنها طراحی گرافیکی خاص بازی بود که یک محیط ساده و سفید را به بازیکن ارائه میکرد. این محیط به ظاهر خالی، با رنگ آمیزی موانع و مسیر حرکت با چند رنگ اندک و یکسان، بسیار زیبا بهنظر میرسید و حال هوای خاصی به بازی میداد.
البته بازی Mirror’s Edge یک بازی بینقص و کامل نبود. داستان خسته کننده و مشکلات مختلف در سیستم مبارزات برخی از ایرادات این بازی بودند که به تجربه کلی آن صدمه میزدند. اما اجرای بینقص و لذتبخش پارکور در سطح شهر، این بازی را همچنان در میان عناوین خاطره انگیز و دوست داشتنی نسل هفتم نگه داشته است.
تقاضای بسیار زیاد طرفداران این بازی مشخصا باعث تعجب کمپانی EA شده بود و این کمپانی که در آن زمان آمادگی آغاز توسعه قسمت جدیدی از این بازی را نداشت، با یک بازی دو و نیم بُعدی در سال 2010 پاسخ سیل درخواست کاربران را داد. عنوانی که با وجود عرضه برای موبایل از کیفیت بسیار خوبی برخوردار بود.
این کمپانی در نهایت در سال 2013 با معرفی بازی Mirror’s Edge: Catalyst به خواستههای طرفداران پاسخ داد. وعدههای EA و استودیو DICE در رابطه با این بازی، مخصوصا جهان باز بودن آن، بسیار امیدوارکنندهتر از چیزی بودند که طرفداران تصورش را میکردند. تصور اینکه بازیکن بتواند در محیطی بزرگ، آزادانه روی ساختمانهای شهر پارکور کند، انتظارات از این بازی را بسیار بالا برده بود.
متأسفانه این بازی اصلا در حد انتظارات ظاهر نشد. محیط جهان باز آن که قرار بود نقطه قوتش باشد، تبدیل به نقطه ضعف بزرگش شد. نقشه بازی بسیار خسته کننده و خالی بود و فعالیتهای جانبی که در سطح شهر پراکنده شده بودند اصلا لذت بخش نبودند. محیط شلوغ و پرجزئیات این شهر میتوانست بازی Mirror’s Edge Catalyst را به یکی از موفقترین عناوین نسل هشتم تبدیل کند، اما پس از انتشار بازی مشخص شد که استودیو DICE تخصص بهتری در طراحی مراحل خطی و از پیش کارگردانی شده مانند قسمت اول دارد و مهارت چندانی در خلق یک عنوان جهان باز ندارد. اگر مراحل Catalyst مانند قسمت اول طراحی میشدند، ترکیب آنها با حرکات جدید و گسترده قسمت دوم میتوانست معجون بسیار بهتری باشد. حتی بخش گرافیکی قسمت دوم هم یک شکست بزرگ بود. رنگ آمیزی خاص قسمت اول مشخصا مخصوص یک عنوان خطی و کوچک بود و Catalyst و محیط بزرگ آن نیاز به یک سبک هنری متفاوت و پرجزئیاتتر داشتند. پیروی از سبک هنری قسمت اول در بازی Mirror’s Edge: Catalyst به خسته کنندهتر شدن محیط بازی کمک شایانی کرد و خالی بودن آن را بیشتر از حالت عادی به رخ بازیکن میکشید.
بازی Mirror’s Edge: Catalyst هم مانند بسیاری از عناوین موفق نسل هفتمی در نسل گذشته به دام جهان باز شدن افتاد. در نسل هشتم کمپانیهای بازیسازی بدون توجه به نیاز به توسعه بیشتر یک بازی جهان باز، از هر فرصتی برای تبدیل عناوین سابقا خطی خود به یک عنوان جهان باز استفاده کردند و پس از شکست این بازیها، آنها را به عنوان یک پروژه شکست خورده فراموش کردند. با وجود اینکه استودیو DICE با حذف اسلحه سعی داشت مبارزات Catalyst را نسبت به قسمت اول بهبود دهد، اما حتی این ایده به ظاهر خوب هم با شکست مواجه شد.
بخش داستانی این بازی هم سعی داشت تا بیش از حد پیچیده بهنظر برسد اما داستان قابل پیشبینی، شخصیتهای نچسب و غافلگیریهای ساده و احمقانه این بخش از بازی را هم تبدیل به یک نا امیدی دیگر کردند.
مشخصا بازیکنان و منتقدین از این بازی استقبال نکردند. تنها نکته لذتبخش این بازی پارکور و انیمیشنهای خوب آن بود که به لطف مشکلاتی که بالا ذکر کردیم، پس از مدتی تکراری و خسته کننده میشدند. متأسفانه این بازی اصلا پاسخگوی صبر هشت ساله طرفداران برای قسمت دوم نبود و به شدت از سطح انتظارات ضعیفتر عمل کرد و حالا که پنج سال از انتشار بازی Mirror’s Edge: Catalyst گذشته، هیچ آیندهای برای این مجموعه قابل تصور نیست. کمپانی EA با در اختیار داشتن عناوین پولسازی مانند بازی FIFA، بازی Battlefield و بازی Star Wars: Battlefront هیچ علاقهای به ساختن قسمت جدید Mirror’s Edge یا یک عنوان AAA جدید با ریسک بالای بازگشت سرمایه نشان نمیدهد.
درست است که این کمپانی قصد دارد عناوینی مانند بازی Dead Space را دوباره زنده کند، اما برنامههای آنها برای گسترش بیسابقه سری بازی Battlefield، استودیو DICE را برای سالهای طولانی مشغول نگه خواهد داشت و بعید است که در نسل نهم شاهد عرضه قسمت جدیدی از سری بازی Mirror’s Edge باشیم. اگر هم این اتفاق رخ دهد، قطعا استودیو DICE در توسعه بازی نقشی نخواهد داشت.
اگر کمپانی EA قصد داشته باشد این بازی را دوباره زنده کند، بهتر است که دوباره از سختافزار نسل جدید برای ساخت یک بازی جهان باز و بزرگ استفاده نکند. این مجموعه حدود دو دهه پیش خود را به عنوان یک بازی خطی موفق مطرح کرده و طرفداران میلیونی پیدا کرده است. اگر قرار باشد باز هم یک عنوان جهان باز از Mirror’s Edge ساخته شود، بهتر است این کمپانی از موفقیت محصول نهایی اطمینان کامل داشته باشد. یک بازی ناامید کننده دیگر در این مجموعه قطعا تیر خلاص را به پیکر آن خواهد زد و بعید است پس از یک شکست دیگر نام Mirror’s Edge بین نسل جدید بازیکنان محبوبیت داشته باشد.