تاریخچه صنعت ویدیو گیم پر شده از بازیهایی که هیچوقت منتشر نشدند و حتی کسی از وجودشان هم باخبر نبود. برخی بازیها نیز در اواسط توسعه کنسل شدهاند و سازندگان را ناامید و طرفداران را ناراحت کردهاند. برای مثال هواداران جنگ ستارگان هنوز هم غصهی بازی Star Wars: 1313 را میخورند که هیچوقت ساخته نشد و صرفا حسرتی بر دل طرفداران باقی گذاشت، یا استودیو Sledghammer هم قرار بود یک بازی از سری Call of Duty بسازد که دوربین سوم شخص داشت و خوشبختانه یا متاسفانه لغو شد.
اما در این میان برخی سازندگان هم که از بقیه خوششانستر هستند موفق به دریافت شانس دوباره میشوند و از دل پروژهای ناموفق، محصولی بیرون میآورند که مطابق خواستههای خودشان است و زمین تا آسمان با ایده اولیه تفاوت دارد. در این مقاله میخواهیم شما را با 10 بازی موفق که از خاکستر ایدههای شکست خورده سر بیرون آوردند آشنا سازیم:
مجموعه بازی Devil May Cry یکی از محبوبترین سری بازیهای کل صنعت گیم و از فرنچایزهای بزرگ کپکام است که با اکشن جذاب و سرعتی، کاراکترهای دوستداشتنی و داستان درگیرکنندهاش شناخته میشود. این بازی از همان مواردی بود که در ابتدا کسی اصلا به آن فکر هم نمیکرد و ایدهاش را در ذهن نداشت، اما دومینویی از اتفاقات باعث شدند دانته و رفقا به دنیا بیایند و از جهنمی که کپکام با آن روبهرو شده بود جان سالم به در ببرند. اما داستان خلق مجموعه Devil May Cry چه بود؟
اوایل سال 2000 دوران اوج کپکام بود. آنها در سال 1997 سومین بازی Resident Evil را منتشر کرده بودند و انتظارات برای نسخه بعدی بسیار بالا بود. تیم سازنده وارد کار شدند و ایدههای اولیه برای توسعه نسخه چهارم را روی میز گذاشتند. تیم توسعه دهنده نسخه اولیه بازی را آماده کرد اما سازندگان اصلی و میکامی از این نسخه خوششان نیامد، چون تمرکز بالایی روی اکشن داشت و چیزی نبود که آنها میخواستند. همین روند چندین بار تکرار شد و هر دفعه با مخالفت کارگردان و دیگر افراد ارشد تیم توسعه رو به رو میشد.
آنها بالاخره به چیزی که میخواستند رسیدند و توسعه بازی را شروع کردند، اما با نسخه اولیه که بیش از حد اکشن بود چه کردند؟ تیم دیگری در کپکام این محصول را به دست گرفت و با استفاده از پتانسیلی که در این محصول اولیه میدید، پروژه را تکمیل کرد. نتیجهای که به دست آمد موجب خلق بازی Devil May Cry شد و توانست به یکی از موفقترین آثار کپکام تبدیل شود.
مطالب مرتبط:
10 ریمیک و ریمستر که اصلا نباید سراغشان بروید
10 بازی برتر استودیو FromSoftware براساس امتیاز متاکریتیک
معرفی 10 بازی پلی استیشن 1 که بازسازی شدهاند
بازی Doom
مجموعه بازی Doom یکی از تاثیرگذارترین بازیهای ویدویی در ژانر شوتر اول شخص و چه بسا دیگر حوزههای صنعت گیم است. گرچه id Software با این بازی سبک FPS را «خلق» نکرد، اما توانست این ژانر را به عنوان یکی از سبکهای مهم گیمینگ معرفی کند و پتانسیل بالای عناوین شوتر اول شخص را نشان دهد. برخی حتی معتقدند بازی Doom توانست پیسی گیمینگ را متحول کند و البته که جلوههای بصری سهبعدی را بین بازیهای ویدیویی اول شخص رواج دهد. اما داستان خلق بازی Doom چه بود؟
جان رومرو (John Romero) از خالقان بازی Doom میگوید که در ابتدا تیمشان قصد داشته عنوانی اقتباسی از مجموعه Alien بسازد و به جای نبرد در جهنم و رویارویی با شیاطین، بازیکن در سفینهای فضایی با موجود ناشناخته مبارزه کند. این مورد برای خود سازنده میتوانست بهتر هم باشد، چرا که آن دوران Alien در اوج محبوبیت بود و بازی اقتباسی از این فیلم هم میتوانست توجهات بسیاری را به id Software جلب کند.
در آخرین لحظات اما مذاکره به شکست خورد و استودیو id Software گفت آزادی عمل و خلاقیت بیشتری لازم دارد و میخواهد محصول منحصر بهفرد خود را بسازد. جان کارمک (John Carmack)، یکی دیگر از خالقان Doom در این لحظه به همکاران خودش میگوید: «اگر دقیقا با همین سبک و سیاق، اما به جای فضاییها با شیاطین بجنگیم چطور؟» و با این ایده اولیه بازی Doom به دنیا میآید و محصولی اورجینال و البته جذاب به هنر بازیهای ویدیویی تقدیم میکند.
بازیهای ویدیویی اغلب به دنبال تغییر هستند. سازندگان وقتی عنوانی در یک ژانر بهخصوص میسازند، بعد از چند نسخه تصمیم به تغییر این رویه میگیرند و میخواهند با ریسک، به نتایج متفاوتتری برسند؛ برای مثال بازی Metroid Prime که یک شوتر اول شخص بود، یا بازی سوپر ماریو که از پلتفرمینگ رسید به کارتینگ و ژانر مسابقهای، یا حتی بازی Resident Evil که ترس و بقا را راها کرد و شانس خود در زمینه بازی کوآپ و آنلاین را امتحان کرد. این تغییرات گاهی موفق هستند (مثل بازی ماریو) و گاهی هم یک شکست به تمام معنی (مثل بازی Resident Evil).
بازی Time Crisis Adventure که توسط Darkworks ساخته میشد، به منظور گسترش و بزرگتر شدن به استودیوی Namco تحویل داده شد، نامکو نیز یک سال بعد از تحویل پروژه ان را کنسل کرد و سراغ بازیهای دیگری رفت. استودیوی Dareworks اما بیکار ننشست و همان نسخه اولیه از بازی را دوباره توسعه داد و این بار کمپانی بزرگ یوبیسافت سراغ آنها آمد و بازی را تحت عنوان Cold Fear منتشر کرد؛ این گونه بود که Time Crisis Adventure جانی دوباره گرفت و با اسم جدید خود، تبدیل شد به اولین بازی وحشت و بقای یوبیسافت.
استودیوی Factor 5 در سالیان گذشته و نسلهای قبلی ویدیو گیم، از آن استودیوهای فعال و محبوب بود که بیشتر روی آثار اقتباسی از دنیای جنگ ستارگان کار میکرد. این استودیو بیشتر شهرت خود را با همکاری روی مجموعه بازی Rogue Squadron به دست آورد و شناخته شد. بعدها رئیس این استودیو در مصاحبهای عنوان کرد که بیشتر ایدههایی که برای بازیهای Star Wars داشتهاند به سرانجام نرسیدهاند و در همان مراحل اولیه کنسل شدهاند، برای مثال بازی Star Wars Rogue Squadron: X-Wing Versus Tie Fighter یکی از آنها بوده که باید به شکل انجصاری برای کنسول ایکس باکس 360 توسعه مییافته است.
سازندگان در اواسط ساخت بازی بودهاند که LucasArts تولید این محصول را متوقف و پروژه را کنسل میکند. سپس Factor 5 نیز سراغ سونی میرود و در مورد ایده و محصول اولیه خود به آنها میگوید. سونی نیز کار آنها را قبول میکند، اما با این شرط که بازی تم فانتزی تخیلی داشته باشد و در دنیایی پر از جادو و اژدها جریان یابد؛ شرط دیگر هم اینکه بازی باید در انحصار کنسول پلی استیشن 3 قرار بگیرد، سازندگان نیز با این شرایط موافقت میکنند و بازی ناتمام خود را با اعمال برخی تغییرات ادامه میدهند.
از دل پروژه پایان نیافته Star Wars Rogue Squadron: X-Wing Versus Tie Fighter محصولی به دنیا میآید با اسم Lair که به شکل انحصاری برای PS3 منتشر شد. این بازی موفقیت چندانی کسب نکرد و برخلاف تبلیغات و بازاریابیهای بسیار، در سطح انتظارات ظاهر نشد. شاید اگر بازی بدون دخالت LucasArts روند قبلی خود را ادامه میداد و اختلالی در کار سازندگان پیش نمیآمد، عاقبت کار نیز این چنین نمیشد و شاهد اثری اقتباسی و خوب از دنیای جنگ ستارگان میبودیم.
بازیهای زیادی هستند که مردم آنها را با بازی GTA مقایسه می کنند و بازی Sleeping Dogs نیز این این قاعده مستثنی نیست. این عنوان در زمان انتشار خود توانست به موفقیتهای زیادی برسد. طرفداران و منتقدین هر دو از عملکرد بازی Sleeping Dogs راضی بودند و فروش نسبتا خوبی نیز عاید سازندگان شده بود. داستان بازی Sleeping Dogs نیز روایت پلیس مخفیای بود که تحت پوشش نامحسوس به جمع تبهکاران نفوذ میکرد و سعی بر مبارزه با آنان داشت.
جهانِ باز و اکشن جذاب بازی در کنار داستان کاری کردند که بسیاری درخواست نسخه بعدی بازی را داشته باشند و گرچه این اتفاق آنطور که طرفداران میخواستند نیفتاد، اما دنبالهای از این عنوان با نام Triad Wars ساخته شد که سبک MMO دارد و چندان قادر به تکرار موفقیت نسخه قبلی نشد. جدای از این حرفها، بازی Sleeping Dogs اصلا قرار نبود اینی باشد که همین الان هست، بلکه باید محصولی کاملا متفاوت با اسمی متفاوت و حتی از ناشری متفاوت میدیدیم.
بازی Sleeping Dogs در ابتدا قرار بود با اسم True Crimes: Hong Kong منتشر شود. سری بازی True Crimes چند نسخه دیگر هم داشت که با اسمهای True Crimes: LA و True Crimes: New York City شناخته میشدند. بازی True Crimes: Hong Kong نیز باید دنباله این دو عنوان میشد، اما Activision Blizzard به دلیل بودجه کم و تاخیرهای زیاد، بازی را کنسل کرد و به کل از خیرش گذشت. همینجا بود که Square Enix وارد میدان شد و حق انتشار این عنوان را خرید، اما نتوانست لایسنس True Crimes را به دست آورد و مجبور شد این محصول را با اسم بازی Sleeping Dogs منتشر کند. اینگونه بود که بازی Sleeping Dogs در قالب دنباله معنوی سری True Crimes عرضه شد.
حتی اگر گیمر هم نباشید، حتما اسم بازی Warcraft به گوشتان خورده است. بلیزارد در ابتدای کار خود سه عنوان از این مجموعه منتشر کرد و دست به خلق حماسهای فانتزی زد که نبدر انسانها و اورکها را نشان میداد، هر سه این عناوین در سبک استراتژی بودند و طرفداران زیادی هم پیدا کرده بودند. بعدتر بازی World of Warcraft هم ساخته و منتشر شد و یک بار برای همیشه سبک MMO را دچار انقلاب کرد و تبدیل شد به یکی از بهترین عناوین انحصاری رایانههای شخصی.
اما بلیزارد در ابتدا اصلا قرار نبود چنین بازیای بسازد! در سال 1994 بود که استودیو شروع به ساخت اثری اقتباسی از دنیای Warhammer کرد و حتی چند مدل و طراحی برای این عنوان نیز آماده کرد. Warhammer در آن زمان به یک بازی رو میزی معروف بود و اگر بلیزارد کار خود را ادامه میداد قطعا باعث شهرت بسیار بیشتر Warhammer در سال های آتی میشد، اما این اتفاق هرگز نیفتاد.
کمی بعدتر و در جریان مذاکرات بلیزارد و Games Workshop، بلیزارد عنوان کرد که قصد ساختن بازی Warhammer را ندارد و برای کار خود انعطاف پذیری و خلاقیت بیشتری میخواهد.
آنها پروژه را ترک کردند و دنیای جدید خود، با داستانها و لور مخصوص به خودش را طراحی کردند. این روند منجر شد به خلق محصولی با اسم بازی Warcraft که نه تنها روی آثار بعدی بلیزارد تاثیر گذاشت، بلکه به دیگر استودیوها نیز نفوذ کرد و توانست ژانر خود را دچار تحول کند. جالب است بدانید که Games Workshop در سال 2009 یک بازی MMO با اسم Warhammer-based MMO Warhammer Online: Age of Reckoning ساخت و منتشر کرد که بسیاری معتقد بودند شباهات خیلی زیادی به بازی World of Warcraft دارد و از این جهت Games Workshop را مورد انتقاد خود قرار دادند.
استودیو Volition که سازنده بازی Red Faction است، تا کنون توانسته با این عنوان شوتر و اکشن نظرات زیادی را به خود جلب کند. این محصول که در سال 2001 منتشر شد، بازیکن را در قالب قهرمانی میگذاشت که در سیاره مریخ با شرکت فاسدی میجنگد که میخواهند معادن را به شکل غیرقانونی به چنگ خود در آورند. استقبال از بازی بهقدری خود بود که چندین دنباله به خود دید و اخرین آنها نیز بر میگردد به بازی Red Faction: Armageddon که در سال 2011 منتشر شد.
اما اولین بازی Red Faction اصلا قرار نبود Red Faction باشد! سازندگان قصد داشتند چهارمین نسخه Descent را بسازند و داستان آن مجموعه را ادامه دهند، اما این تصمیم کاملا عوض شد و Descent 4 کنسل شد و چندی بعد عنوان جدیدی با نام بازی Red Faction پا به میدان گذاشت. در نگاه اول شاید تفاوتهای عمدهای بین این دو مجموعه پیدا کنید، اما وقتی ریزتر به مسائل نگاه کنیم متوجه میشویم که بسیاری از نکات داستانی مشابه هم هستند: نبرد در سیارهای دور از زمین، مقابله با شرکتی بزرگ و فاسد، و معدنی که در خطر تصاحب توسط همان شرکت است.
مجموعه بازی Halo یکی دیگر از تاثیرگذارین فرنچایزهای شناخته شده در صنعت گیم است. این بازی توانست در کنار بازی Golden Eye ژانر شوتر اول شخص را با کنسولهای بازی آشتی دهد و ثابت کند که تیراندازی اول شخص بدون موس و کیبورد هم لذتبخش است و نباید از آن چشم پوشید. بانجی همه جوره روی بازی Halo کار کرده بود و توانسته بود تمام انتظارات مایکروسافت را بر آورده کند.
اما این تمام داستان بازی Halo نیست. در ابتدای امر قرار بود این عنوان یک بازی استراتژیک باشد که میبایست شباهات زیادی هم به بازی Command & Conquer داشته باشد! بعدها در جریان رویداد Mac World Conference بود که بازی Halo تحت عنوانی شوتر و سوم شخص معرفی شد و بعدتر در سال 2000 که بانجی توسط مایکروسافت خریداری شد، این عنوان تبدیل به بازیای اول شخص شد و توانست به موفقیتی که شاهدش هستیم برسد. چند سال بعد در 2009 شاهد عرضه بازی Halo Wars هم بودیم که دقیقا همان ایده اولیه بازی Halo را اجرایی کرد: یک محصول استراتژی شبیه Command & Conquer.
شاید اگر تا قبل از این به شما میگفتند بازیهای The Last of Us و Jak & Daxter به هر نحوی با هم مرتبط هستند، باور نمیکردید. اما جالب است بدانید که بازی The Last of Us دقیقا از دل پروژه ناتمام Jak & Daxter متولد شده! سال 2009 بود که پلی استیشن به استودیوی ناتیداگ دستور میدهد ریبوتی از بازی Jak & Daxter توسعه دهند. مدتی بعد، سازندگان متوجه میشوند که واقعا علاقهای به ساخت این بازی ندارند و حس میکنند این بازی نه برای احیای مجموعه، بلکه صرفا به منظور مارکتینگ و درامدزایی بیشتر کمپانی در حال ساخت است.
نیل دراکمن که کارگردان و یکی از رهبران پروژه بوده، این مسئله را به مافوقهای خود در پلی استیشن گزارش میدهد و نگرانیهای خود و همکارانش را به مدیران پلی استیشن گوشزد میکند. پلی استیشن نیز درخواست آنها را قبول کرده و پروژه Jak & Daxter را کنسل میکند و به سازندگان اجازه میدهد که محصول مدنظر خود را بسازند.
پس از چراغ سبز سونی و پلی استیشن، ناتیداگ وارد کار شده و داستانی که در نظر داشتند را به رشته تحربر در میآورند و چند سال بعد بازی The Last of Us به دنیا میآید. عنوانی که موفقیتهای بسیار زیادی را تجربه کرد و توانست ناتیداگ را بیش از پیش محبوب سازد؛ کمی بعد نسخه ریمستر این عنوان برای پلی استیشن 4 نیز منتشر شد.
بیدلیل نیست که بازی Deus Ex هنوز هم که هنوز است در ذهن گیمرها زندگی میکند و از یادشان فراموش نمیشود. این عنوان که در سال 2000 منتشر شد و توسط وارن اسکپتر (Warren Spector) هم ساخته شده بود، به بازیکنان اجازه میداد چندین روش مختلف برای تمام کردن مراحل داشت هباشند. از مخفیکاری و اکشن گرفته تا استفاده از دیگر وسایل و امکانات که برای آن دوره در ویدیو گیم واقعا چیز جدیدی بود. این گونه زیرژانر ایمرسیو سیم وارد بازیهای ویدیویی شد و بازی Deus Ex توانست جرقه این تحول را بزند.
اما در آن زمان ایده بازی Deus Ex آنقدر جاهطلبانه بود که تمامی افراد استودیو و البته ناشر موافق با ساختش نبودند. آنها از Looking Glass و اسپکتر میخواستند عنوانی با اسم Troubleshooter توسعه دهد که داستان پلیس سابقی را روایت میکرد که در دنیای واقعی جریان داشت. همانطور که می توانید حدس بزنید اسپکتر اصلا از این وضعیت راضی نبود، خوشبختانه جان رومرو و یکی دیگر از همکارانش به او قول دادند که در مسیر ساخت «بازی رویاهایش» همراهش خواهند بود و از او پشتیبانی خواهند کرد. این گونه بود که بازی Deus Ex خلق شد و از خاکستر Troubleshooter محصولی سر برآورد که هنوز هم زبان زد است و با دیگر بازیهای مدرن مقایسه میشود.