طرفداران فوتبال احتمالا با عکسالعمل شبکههای اجتماعی به خبر خریده شدن Bethesda توسط مایکروسافت آشنا هستند. بعد از شوک اولیه خبر، تفسیرها و لطیفهها و رشته توییتها و پستهای مختلفی درباره این خبر و معنای آن برای مایکروسافت در فصل جدید نوشته شد. بعد همانطور که انتظار میرفت، طرفداران تیم رقیب خواهان یک پاسخ سخت و قابلتوجه شدند. باشگاه سونی باید در مقابل چه کسی را خریداری کند؟! راکاستار، کونامی، مسی یا شاید هم هر سه؟! البته همانند خریدهای جنجالی در فوتبال، اکثر افراد نتوانستند تصویر بزرگتر را ببینند. سونی واقعا به ناشر یا استودیوهای بازیسازی بیشتری نیاز ندارد چون خریدن Bethesda برای مایکروسافت، به معنای زدن گل برتری نیست، بلکه تازه مایکروسافت قدرت زدن گل تساوی را پیدا کرده است. به عبارتی، مایکروسافت تمام تلاش خود را میکند که فقط بتواند به سونی برسد، نه این که از آن سبقت بگیرد.
بررسی یک مشکل
اگر بخواهیم کاملا صادق باشیم، باید بگوییم که ایکس باکس در نسلی که گذشت، عناوین انحصاری چندانی نداشت. البته این به معنای واگذاری کامل رقابت نیز نبوده است. بازی Forza Horizon یکی از بهترین تجربههای رانندگی این نسل بوده و بازی Sea of Thieves نیز طرفداران وفادار و سرسخت خود را دارد. حتی عنوانی مثل بازی Halo: The Master Chief Collection هم کمکم توانست به موفقیتی قابلتوجه دست یابد و دلیلی به طرفداران مایکروسافت برای شادی بدهد. با این حال، مایکروسافت عناوین انحصاری زنجیرمانند و متداول سونی را نداشته است و ایکس باکس از سال 2018 که تلاشهایش برای خرید استودیوهای جدید را شروع کرده، در حال پیدا کردن پاسخی برای این مشکل بوده است.
در یک بازه زمانی 12 ماهه، هفت استودیو به مجموعه Xbox Games Studios اضافه و دو استودیو دیگر هم تاسیس شدند و کار خود را شروع کردند. خریداری ZeniMax Media به عنوان هشتمین گروه خریداریشده، به معنای دسترسی به آثار استودیو Bethesda خواهد بود. اعلام این خبر با باز شدن پیشفروش کنسولهای ایکس باکس سری اس و سری ایکس همزمان شد و عده بسیاری این همزمانی را به عنوان یک نشانه روشن از سمت مایکروسافت برای حل مشکلی که حداقل یک نسل درگیر آن بود، دانستند.
اگرچه هنوز معلوم نیست که ایکس باکس و Bethesda در سالهای آینده چطور میخواهند مسئله انحصاری بودن عناوین را حل کنند، اما در هر صورت، مایکروسافت اکنون 24 استودیو فرستپارتی دارد. سونی با پلی استیشن 4 توانسته است مجموعههای قصهگوی بسیار موفقی مثل فرنچایز The Last of Us یا Uncharted را عرضه کند. اکنون مایکروسافت نیز میتواند با استفاده از قدرت مجموعههایی مثل Fallout و The Elder Scrolls، استراتژی قدرتمند و مشابهی را پیاده کند. با این حال، دوباره باید تاکید کرد که سونی نباید وارد یک جنگ رسانهای و استودیویی با مایکروسافت شود چون اصلا به این کار و استودیوهای بیشتر نیاز ندارد.
چشم در برابر چشم؟
عکسالعمل کاربران توییتری که از سونی میخواستند استودیوهای بیشتری بخرد، کاملا قابل پیشبینی بود. این عکسالعمل شاید نوعی نارضایتی به خاطر خریداری شدن بسیاری از استودیوها در دو سال گذشته توسط مایکروسافت محسوب میشد. در هر صورت، تمام این عکسالعملها دلیل اصلی موفقیت پلی استیشن در این نسل را نادیده میگیرند. تمرکز اصلی سونی در قبال استودیوهای فرستپارتی خود این بوده است که از آنها حمایت کند و به آنها اجازه دهد بازیهایی که دوست دارند را با سرعتی که خودشان تشخیص میدهند، بسازند.
استودیوهایی همانند ناتیداگ، Guerilla Games و Sucker Punch همگی چندین سال و در واقع چندین نسل است که استودیوهای سونی محسوب میشوند و این موضوع در کیفیت بازیهایی که آنها تولید کردهاند هم کاملا مشهود است. کیفیت متداول بازیهای ناتیداگ از اولین بازی Uncharted تا آخرین نسخه آن و بازی The Last of Us 2 حفظ شده است. بازی Horizon Zero Dawn از استودیو Guerilla یکی از متفاوتترین و بهیادماندنیترین تجربههای این نسل بوده و بازی Ghost of Tsushima استودیو Sucker Punch یکی از پرفروشترین بازیهای امسال محسوب میشود. تازه اگر بخواهیم به سراغ استودیوهایی برویم که خود سونی آنها را تاسیس کرده، با مثالهای بیشتری هم مواجه میشویم: استودیو سانتا مانیکا (بازی God of War)، استودیو Japan Studio (بازی Bloodborne با FromSoftware) و London Studio (بازی Blood and Truth). دلایل زیادی میتوانیم برای موفقیت سونی و پلی استیشن در این نسل مطرح کنیم، اما این سطح منسجم از ارائه تجربههای باکیفیت و بهیادماندنی، یکی از دلایلی است که معمولا خیلی درباره آن صحبت نمیشود.
با توجه به همه دلایلی که گفته شد، نمیتوان حدس زد که خرید یک استودیوی دیگر، چه مزیتی ممکن است برای سونی داشته باشد. آخرین استودیویی که سونی خریداری کرد، Insomniac در سال 2019 بود که منجر به عرضه بازی Spider-Man شد. اگرچه همیشه نام استودیوهایی مثل کونامی و راکاستار به عنوان خرید بزرگ بعدی سونی مطرح میشوند، اما واقعیت این است که به غیر از گرفتن چند فرنچایز از ایکس باکس، هیچ تضمینی وجود ندارد که حتی این استودیوها هم بتوانند چیز بیشتری به سونی اضافه کنند. حتی گرفتن همین چند فرنچایز هم در نهایت به نفع گیمرها تمام نمیشود. کافی است خبر حضور اسپایدرمن به عنوان یک شخصیت انحصاری پلی استیشن در بازی Marvel’s Avengers و عکسالعملهای بعد از آن را به یاد آورید.
حال تصور کنید که چه اتفاقی رخ خواهد داد اگر بازی GTA بعدی یک انحصاری پلی استیشن 5 باشد یا همانطور که این هفته شایعه شد، قرار است عنوانی افسانهای مثل بازی Metal Gear Solid به طور کامل به عنوان یک انحصاری پلی استیشن 5 ریمیک شود. اگرچه مشخصا بعضی از طرفداران و صاحبان پلی استیشن از این خبر خوشحال خواهند شد، اما گروهی از آنها هم ناراحت میشوند که بخشی از دوستانشان که ایکس باکس دارند، نمیتوانند چنین بازیهایی را تجربه کنند. اما اگر سونی به جای دزدیدن طرفداران فرنچایزهای قدیمی که روی کنسولهای رقیب هم عرضه شدهاند، روی ساخت تجربههای کاملا جدید (مثل بازی Horizon Zero Dawn) تمرکز کند، باعث جذابتر شدن پلی استیشن 5 خواهد شد.
باید به این نکته هم توجه کرد که دو بازی آتی Bethesda یعنی بازی Deathloop و بازی Ghostwire: Tokyo همانطور که «فیل اسپنسر» (Phil Spencer) اشاره کرد، همچنان انحصاری پلی استیشن 5 باقی خواهند ماند. اخیرا شایعه شده که سونی در رابطه با بازی Starfield هم به دنبال مذاکره برای حق انحصاری است و این موضوع، نشاندهنده این است که اگرچه سونی تلاش بسیاری کرده تا بتواند استودیوهای فرستپارتی خود را تقویت کند، اما پتانسیل موجود در لاینآپ محصولات آتی Bethesda را هم مشاهده کرد است. پتانسیلی که اکنون مایکروسافت میتواند استفاده کاملی از آن ببرد.
تداوم، تداوم و تداوم
مایکروسافت به درستی درباره این موضوع صحبت کرده است که گیمرها در نسل آینده، میتوانند عنوانی که میخواهند را در هر جایی که دوست دارند، بازی کنند. این موضوع از زمان عرضه پرمشکل ایکس باکس وان تا به امروز، فلسفه اصلی مایکروسافت بوده و به طرز قابلستایشی، به آن پایبند مانده است. این موضوع حتی زمانی که مایکروسافت تلاش خود برای خرید استودیوهای بیشتر با هدف رقابت با انحصاریهای سونی را آغاز کرد هم سر جای خود باقی ماند. به همین خاطر است که خریداری استودیو Bethesda، هم یک برد کوتاهمدت و هم یک راهحل بلندمدت محسوب میشود. این موضوع به خریداران احتمالی ایکس باکس میگوید که خانه بعدی فرنچایزهایی مثل Fallout، The Elder Scrolls و دیگر بازیهای جذاب Bethesda کجا و کدام کنسول خواهد بود.
اگر سالها موفقیت و تداوم تجربههای باکیفیت سونی در اکوسیستم مثالزدنی استودیوهای فرستپارتی آن ریشه دارد، پس تنها کاری که مایکروسافت میتواند انجام دهد، خریدن این زمان و کار روی ارائه تجربههای مشابه است. با چنین خرید بزرگی، میتوان گفت که آنها در مسیر درست قرار دارند. تنها ریسک بزرگی که مایکروسافت باید آن را احساس کند، پدیدار شدن نوعی دورویی و حتی شاید دروغ در آینده شرکت باشد. اگر عناوینی مثل بازی Starfield یا بازی The Elder Scrolls 6 به بازیهای انحصاری ایکس باکس تبدیل شوند، پس سالها صحبت از مزایای کراسپلی و «انجام بازیهایی که میخواهید در هر کجا که دوست دارید.» به یک پوسته خالی و بیهویت تبدیل خواهد شد.
اما نکته جالب این است که هیچکدام از این اتفاقات، جایگاه سونی را عوض نخواهد کرد. تمام ولخرجیهایی که مایکروسافت در چند سال اخیر کرده، نوعی ادای احترام یا حتی ستایش از کاری است که سونی با پلی استیشن انجام داده است. عناوین انحصاری سونی اکنون سالها است که به نقاط عطف صنعت در بخشهای مختلف و مخصوصا فضای عناوین AAA تبدیل شدهاند.
و این مکالمهای است که مایکروسافت مشخصا میخواهد هر چه سریعتر در آن نقش داشته باشد و یکی از اعضای تاثیرگذار آن محسوب شود. البته که خرج کردن 7.5 میلیارد دلار هیچ تضمینی برای رسیدن به این جایگاه نیست، اما میتوانیم بگوییم که مایکروسافت قطعا برای رسیدن به هدف خود، نزدیکتر از همیشه است.
نکته دیگری که نباید فراموش کنیم این است که این دو کمپانی، اهداف نسبتا متفاوتی را دنبال میکنند. سونی همچنان رویکرد نسبتا سنتی خود را ادامه میدهد و به قدرت عناوین انحصاری و باکیفیت برای جذب مخاطبان جدید باور دارد. در آن طرف قضیه، مایکروسافت قرار دارد که به نوعی، کل اکوسیستم خود را منعطف به موفقیت Xbox Game Pass کرده است: مایکروسافت به مجموعهای از بازیهای باکیفیت از جمله عناوین فرستپارتی نیاز دارد تا مطمئن شود که Game Pass، جذابترین سرویس موجود در صنعت بازی باقی میماند. سونی میداند که فقط باید موفقیت پلی استیشن 4 را با پلی استیشن 5 تکرار کند: عرضه دو یا سه بازی انحصاری و قدرتمند در سال برای پلی استیشن باید کافی باشد تا پلی استیشن 5 بتواند به عنوان ادامهدهنده راه کلی سونی برای ارائه تجربههای مهیج و هیجانانگیز شناخته شود. سونی بسیار تلاش کرده است تا بتواند به این جایگاه برسد و ثابت کرده است که بیشتر از ولخرجیهای بزرگ و خریدهای شوکهکننده، این انسجام و تداوم عناوین بینقص است که کلید موفقیت محسوب میشود.