در سالیان اخیر ثابت شده که مدیوم بازیهای ویدیویی جایی مناسب برای تعریف قصه و داستانهای مختلف است. این مدیوم با توجه به ویژگی تعامل با مخاطب میتواند داستان را بیش از هر مدیوم دیگری قابل لمستر کند. با گذشت زمان افراد بیشتر و شناختهشدهتری هم پا به دنیای ویدیو گیم گذاشتند تا از این پتانسیل بهره ببرند. هر داستانی هم پیچشهای داستانی مخصوص خود را دارد و بازیهای ویدیویی نیز از این قاعده مستثنی نیستند. در مطلب پیش رو 11 مورد از پیچشهای داستانی حیرت انگیز در بازیهای ویدیویی را خواهیم شمرد که بازیکن را شوکه کردند.
بازی Halo Combat Evolved – این تازه آغاز ماجرا است
در بازی Halo Combat Evolved که نخستین نسخه از این مجموعه است ما شاهد فرار مسترچیف و همراهش کورتانا از حلقه هیلو هستیم. این دو وقتی با موفقیت فرار میکنند و بالاخره به جای امنی میرسند، کورتانا رو به چیف میگوید که حالا همه چیز تمام شده و آنها در اما هستند. مسترچیف خطاب به هوش مصنوعی جواب میدهد: «نه، این تازه آغاز ماجرا بود.» و دقیقا همانجا متوجه میشویم که هیلوهای بیشتر و دشمنان بیشتری در انتظار مسترچیف هستند.
بازی Halo Combat Evolved شاید مهمترین نسخه این مجموعه و البته مهمترین بازی برای مایکروسافت باشد. چرا که باعث شد کنسول Xbox 360 شناخته شود و ژانر شوتر اول شخص را به این کنسول بیاورد، کنسولی که اگر این بازی را نداشت به احتمال زیاد وجود خارجی هم نداشت. ریسکی که مایکروسافت به جان خرید نیز ارزش این بازی را بیشتر میکند و آن را به حق تبدیل به یکی از اثرگذارترین عناوین تاریخ میکند. وقتی بازیکنان به انتهای بازی رسیدند و فهمیدند که این تازه آغاز ماجرا بوده، پی بردند که مجموعه بازی هیلو قرار است تا سالیان دراز همراهشان باشد.
کل داستان بازی Max Payne 2 روی این موضوع میچرخد که مکس میخواهد گروه Inner Circle را نابود کند، چرا که مواد مخدر Valkyrie را تولید کردهاند و در نتیجه باعث مرگ خانواده مکس شدهاند. البته این بازی یک تم عاشقانه نیز دارد و رابطه عاطفی مکس و مونا را هم نشان میدهد. در آخرین مرحله از بازی Max Payne 2 میبینیم که این دو نفر به ساختمان Alfred Woden نفوذ کردهآند، کسی که رئیس گروه Inner Circle است و حال باید به دست مکس و مونا نابود شود.
همینجاست که ناگهان مونا به سمت مکس میچرخد و اسلحه را به سوی او نشانه میگیرد. در این لحظه میفهمیم که مونا در حال کار برای Woden است و البته، هیچوقت قادر به شلیک به مکس نمیشود چرا که او را قلبا دوست دارد. این تردید مونا باعث میشود که ولادمیر لیم از پشت به مونا شلیک کند و او را بکشد. پس از این اتفاقات بازی تمام میشود و عشق نافرجام مکس باعث رنج و عذاب بیشتر این پلیس دوستداشتنی میشود.
مطالب مرتبط:
10 بازی ایکس باکس وان با داستانهایی منحصر به فرد
10 بازی پلی استیشن 4 با داستانهایی منحصر به فرد
پیچیده ترین داستان ها در تاریخ بازی های ویدیویی
در در انتهای بازی Resident Evil Village دیدیم که Ethan خود را فدا کرد تا بقیه بتوانند از محل حادثه جان سالم به در ببرند. پس از این در یک میان پرده میبینیم که رز وینترز (Rose Winters) یعنی دختر ایتن بزرگ شده و در کنار گور پدر خود است. رز تماسی دریافت میکند و به یک ماموریت احضار میشود. او سوار ماشینی میشود و ماشین نیز به حرکت میافتد. همینجاست که در فاصلهای دور سایه مردی را میبینیم که بسیار شبیه ایتن است.
اگر در همین لحظه بازی را متوقف کنید و وارد حالت دوربین شوید، می توانید روی آن سایه زوم کنید و به او نزدیکتر شوید. وقتی به اندازه کافی به او نزدیک شوید متوجه خواهید شد که او کسی جز ایتن وینترز نیست! در اصل بدن ایتن به بسیاری از وقایع ایمن بوده و حتی از وقایع بازی Resident Evil 7 هم جان سالم به در برده، پس اگر از رخداد نهایی بازی Resident Evil Village هم زنده بیرون آمده باشد چندان متعجب نخواهیم شد.
مجموعه بازی Metal Gear Solid سوگلی استودیو Kojima Productions است. این سری بازی محبوبیت زیادی هم دارد و تقریبا مهمترین عامل شهرت و موفقیت کوجیما نیز محسوب میشود. اگر برای اولین بار سراغ بازی Metal Gear Solid بروید احتمالا گیج خواهید شد و خیلی از رازهای بازی را متوجه نخواهید شد، یکی از مهمترین این رازها در پایانبندی بازی Metal Gear Solid 5 نهفته است. در پایان این عنوان میبینیم که ونوم اسنیک در حال نگاه کردن به خود از طریق آیینهای است و نوار صوتی From: The Man Who Sold the World نیز در حال پخش است.
بازی حتی در همان مکانی پایان پیدا میکند که در ابتدا شاهدش بودیم، و این بار اسنیک نوار صوتیای در دست دارد که «Operation Intrude N313» نام دارد. تحقیقات بیشتر نشان دادند که احتمالا این آیینه در Outer Heaven از بازی MGS1 است! صدای شلیک تفنگ نیز از پشت زمینه با شلیکهایی که سالید اسنیک در نسخه اول بازی متال گیر انجام میدهد مطابقت دارند و باعث میشوند که فکر کنیم کل بازی Metal Gear Solid 5 یک فلش بک به وقایع گذشته بوده است. تمام این وقایع انگار یاد ونوم اسنیک میافتند و قبل از رویارویی با سالید اسنیک همه را به خاطر میآورد.
بازی Control شاید یکی از زیباترین و عجیبترین انواع روایتهای داستانی بین بازیهای ویدیویی در چند سال اخیر را داشته باشد. این عنوان که مثل دیگر آثار سم لیک (Sam Lake) و استودیو Remedy از اکشن و هیجان بالایی برخوردار است، داستانی تعریف میکند که با متافیزیک در ارتباط است و با همین مسئله، اطلاعات علمی و تجربی مختلفی را هم با مسائل ماوراءالطبیعه مخلوط میکند و در نهایت محصولی عجیب، جذاب و شاید کمی سردرگمکننده تحویل مخاطب میدهد. در انتهای بازی میبینیم که جسی فیدن (Jesse Faden) که شخصیت اصلی است با Hiss مبارزه میکند و کشته میشود. تیتراژ پایانی روی صفحه دیده میشود و وقتی همه فکر میکنیم که کار جسی تمام شده، ناگهان صحنه بعد از تیتراژ پخش میشود.
جسی نه تنها زنده مانده و Hiss را کشته، بلکه تبدیل به یکی از کارمندان FBC هم شده و در حال کار در «قدیمیترین خانه» است. او پس از مدتی به مقام مدیر FBC ترفیع پیدا میکند و حال از کابوسی که تمام وقت دنبالش بوده رهایی پیدا کرده. بعد از فهمیدن همه این موارد بازیکن آزاد است که در ساختمان گشت و گذار کند و مراحل و فعالیتهای فرعی را در نقش خانم رئیس ایفا کند!
مثل نسخه اول مجموعه، بازی Red Dead Redemption 2 نیز بخش پایانیای دارد که شامل ساعتها محتواست و بازیکن میتواند خود را در ان سرگرم سازد. شما در شش مرحله کنترل آرتور مورگان (Arthur Morgan) را بر عهده دارید و باید صعود و سقوط این قهرمان نگون بخت را تجربه کنید. آرتور در انتهای مرحله ششم با فداکاری خود، جان مارستون را نجات میدهد و فرصتی برای او فراهم میکند که زندگیاش را ادامه دهد. پس از مرگ آرتور بازی به چندین سال بعد میرود و میبینیم که مارستون برای خود زندگی آرامی دست و پا کرده و همراه با خانوادهاش در حال گذران عمر است.
جان برای انتقام دوست سابقش آرتور بر میخیزد و به دنبال مایکا و داچ دن در لیند شروع به جست و جو میکند. او در میان راه خود سیدی ادلر و چارلز اسمیت را هم پیدا میکند و هر دو آنها به مارستون کمک میکنند که انتقام خود را بگیرد. داچ که همراه مایکاست، پس از رویارویی با جان متوجه خطای خود میشود و با شلیک کردن به مایکا جان او را میگیرد. حال مارستون با خیال خوش به خانه باز میگردد و مدتی با خانوادهاش زندگی میکند. اینجاست که بازی تمام شده و وقایع نسخه اول آغاز میشوند: ماموران ایالتی خانواده مارستون را دستگیر میکنند و تا زمانی که او خواستههایشان را انجام نداده باشد، آنها را آزاد نخواهند کرد…
بازی God of War 2018 نیز یکی دیگر از شاهکارهای داستانمحور در بازیهای ویدیویی است. کریتوس پس از سلاخی خدایان یونان به سرزمین نورس رفته و حال باید در میان خدایان این سرزمین به زندگی بپردازد. او و پسرش آترئوس راهی ماجراجوییای میشوند و در این میان با پیچشهای داستانی بسیاری مواجه میشویم که هر کدام به نحوی روی دساتان تاثیر میگذارند، اما قطعا شوکهکنندهترین گره داستانی زمانی آشکار میشود که میفهمیم آترئوس در اصل همان لوکی است. لوکی در اساطیر نورس کسی است که فیمبول وینتر و رگنوراک را به ارمغان میآورد و در اصل عامل نابودی تمام خدایان است.
کریتوس با آترئوس صحبت میکند و میفهمیم که خدای جنگ چقدر نگران فرزندش است، چرا که تمام خدایان بزرگ نورس به دنبالش هستند و میخواهند او را نابود کنند. پدر و پسر ماموریت خود را با موفقیت پشت سر میگذارند و به خانه بر میگردند؛ اینجاست که در خواب آترئوس، ثور ظاهر میشود و کریتوس را برای مبارزه به دوئل فرا میخواند. با تمام این وقایع بیصبرانه منتظر نسخه بعدی یعنی بازی God of War Ragnorak هستیم تا ببینیم سرنوشت خدای جنگ و فرزندش در مقابل خدایان نورس چگونه رقم خواهد خورد.
بازی Batman Arkham Knight پایانی بود بر سهگانه دوست داشتنی بتمن استودیو Rocksteady. اولین بازی در سال 2009 منتشر شد و آخرین نسخه نیز در 2015، پس انتظار یک پایانبندی جذاب و البته هیجان انگیز کمترین چیزی بود که هواداران میتوانستند منتظرش باشند؛ که البته rocksteady نیز به این انتظار جواب خوبی داد. در انتهای بازی وقتی Scarecrow هویت واقعی بتمن را فاش میکند و همه شهر میفهمند که بروس وین پشت نقاب است، پروتوکل Knightfall با دستور بروس وین شروع میشود. این پروتوکل عمارت وین را منفجر میسازد، آن هم زمانی که خود بروس داخل سختمان است. یعنی بتمن حالا مرده و کارش با شهر گاتهام به پایان رسیده است؛ یا لااقل این چیزی است که بروس وین میخواهد مردم باور کنند.
بازی یک پایان مخفی هم دارد که چندین سال بعد از وقایع بازی Batman Arkham Knight را نشان میدهد. یک خانواده سه نفره در حال عبور از کوچهای تاریک هستند که چند خلافکار آنها را محاصره میکنند و در تلاش بر اخاذی از آنها هستند. در همین حین سایهای پدیدار میشود که باعث ترس تبهکاران است. این سایه بسیار شبیه بتمن است اما وقتی به سمت تبهکاران حرکت میکند میبینیم که سایه شمایل بتمن را دارد اما آتش گرفته! هیچوقت مشخص نشد که این شخص که بوده یا چه بوده، اما یک تئوری مدعی است که گازهای مسموم Scarecrow در سطح شهر باقی مانده و کسی/سازمانی از آن گازها برای مسموم کردن خلافکاران استفاده میکند، تا بدترین و وحشتناکترین کابوسهایشان به سراغشان بیایند؛ و چه کابوسی برای خلافکاران ترسناکتر از شوالیه تاریکی؟
بازی A Way Out از استودیو Hazelight شاید بهترین اثر این ششرکت نباشد و حتی در مقام مقایسه، داستان به مراتب ضعیفتری نسبت به دیگر آثار این مقاله داشته باشد، اما با گرههای داستانی چذابی پیچیده شده و وقتی به انتهاب بازی میرسیم، اتفاقی میفتد که کمتر کسی حتی فکرش را هم میکرد. پس از اینکه رابطه خوبی بین وینسنت و لئو شکل میگیرد و به مرحله نهایی میرسیم، میفهمیم که وینستنت در اصل یک مامور مخفی بوده و تمام مدت تلاش داشته از لئو انتقام بگیرد.
لئو محکوم به قتل برادر وینستنت است و حال او میخواهد تقاص خون برادر خود را از قاتل بگیرد. نبردی سخت بین این دو دوست سابق و دشمن کنونی شکل میگیرد و با توجه به اینکه چه کسی پیروز این دیگری شود، پایان بندی بازی نیز معلوم میشود و در انتها یکی از این دو نفر از مبارزه جان سالم به در میبرد.
بازی The Last of Us که در سال 2013 منتشر شد، داستان جول و الی را روایت میکند. دو شخص کاملا متفاوت که در ابتدای بازی اصلا رابطه خوبی با هم ندارند و مجبور به همراهی یکدیگر در سفری در ایالات متحده امریکا در دنیایی پسا آخرالزمانی هستند. الی در بدن خود پادزهری در اختیار دارد که جلوی شیوع بیماری را میگیرد و میتواند دنیا را دوباره به آرامش سابق برساند، و جول نیز باید او را به دست فایرفلایها برساند تا واکسن را بسازند و هدف خود را عملی کنند. در طول بازی رابطه پدر-دختری بسیار جذاب و عمیقی بین این دو نفر شکل میگیرد و کاری میکند که نتوانند دوری از هم را تحمل کنند.
وقتی جول به مقر فایرفلایها میرسد، پی میبرد که آنها برای تهیه واکسن مجبور به کشتن الی هستند. حس پدری در جول اجازه چنین امری را نمیدهد و با عصابنیت تمام هر که سر راهش ظاهر شود را به کام مرگ میکشاند. او تعداد زیادی از فایرفلایها را میکشد و الی را از زیر تیغ جراحی آنان نجات میدهد. جول برای فرار از آن مکان حتی دوست خود مارلین را هم میکشد تا صدمهای به الی وارد نشود.
پس از فراری موفقیت آمیز الی بیدار میشود و از جول میپرسد که آیا عمل تمام شده یا نه. جول به او جواب مثبت میدهد تا الی نگرانی یا عذاب وجدانی در خود حس نکند. الی دوباره این سوال را تکرار میکند و جول باز هم به ذروغ سرش را تکان میدهد. الی از او میخواهد که قسم بخورد و جول نیز همین کار را میکند. اینجاست که بازی تمام شده و صفحه سیاه میشود. ادامه این وقایع و عاقبت دروغی که جول به الی گفته بود، در نسخه دوم دنبال میشود.
بازی Metal Gear Solid در زمان عرضه خود توانست عناوین داستان محور را در صنعت گیم جا بیندازد و تبدیل به یکی از الگوهای بازیسازان برای خلق آثار مخفی کاری و داستان محور شود. بازی Metal Gear Solid پیچشهای داستانی فراوانی دارد، اما مهمترین آنها در صحنه بعد از تیتراژ پایانی به نمایش گذاشته میشود. در جریان بازی میفهمیم که سالید اسنیک و لیکوئید اسنیک در اصل کلونهای Big Boss هستند. در انتها اما مشخص میشود که Ocelot تمام مدت در حال کار برای رئیس جمهور آمریکا بوده و کلون سوم Bi Boss است! این ماجرا ورق را بر میگرداند و داستان را بیش از پیش مهیج و جذاب میسازد.
نظر شما در مورد داستان این بازیها چیست؟