«بازی» به نمونهای از سرگرمی گفته میشود که بتواند انسانها را خوشحال کند و اوقات فراغت آنها را با خوشحالی و سرگرمی پر کند. بدون شک در ابتدا بازیهای ویدیویی هم در همین حد و اندازه بودند. هدف ابتدایی بازیسازان این بود تا بتوانند برای سرگرم شدن چند ساعته یک بازی ساده و یا شاید رقابتی بسازند. اما درست مانند فیلمهای ابتدایی که اکثرا صامت و طنز بودند، بازیهای ویدیویی نیز به مرور زمان پیشرفت عظیمی داشتند و به مرور توانستند معنی کلمه «بازی» را تغییر دهند. حدود 50 سال پیش، میتوانستید یک فیلم غمگین تماشا کنید و در نهایت از تماشای همان لحظات غمگین لذت ببرید و در حال حاضر ممکن است شما ساعتها به تجربه یک بازی با روایتی غمگین، خشن و دردناک بپردازید و در نهایت از آن به روشی متفاوت لذت ببرید.
بدون شک این روند با بازی The Last Of Us 2 به اوج خود رسید و با این بازی شاهد بودیم که روایتی بی رحم، خشن و ناراحت کننده را تجربه کردیم و همچنان از آن لذت کافی را بردیم. اما همانطور که میدانید بازی The Last Of Us 2 تنها عنوانی نیست که در این صنعت، خط داستانی غمگین و بی رحم را دنبال میکند. بازیهای بسیاری وجود دارند که درست مانند بازی The Last Of Us 2 دنیایی تاریک و بی رحم با فضایی غیرقابل تحمل برای یک انسان را بازسازی میکنند و شما را در آن غوطهور میکنند. پس بدون شک در این روند بازیهای زیادی وجود دارند که توانستهاند غم و اندوه را به ما انتقال دهند و بگذارند ما به جای شخصیتهای اصلی داستان، این اندوه را به دوش بکشیم. در این مطلب بازیهایی را دسته بندی کردهایم که همهشان توانستهاند در مقطعی این حس را به بازیکنان القا کنند. اما بدون شک همه بازیکنان توانایی هضم چنین حسی را ندارند و همین موضوع باعث شده تا اختلافی بزرگ در میان هواداران بر سر این نوع عناوین وجود داشته باشد. اما با این حال بسیاری از طرفداران معتقدند که این بازیها توانستهاند حس واقعی اندوه را منتقل کنند و به نوعی بدون اینکه شما تجربهی تلخ واقعیای داشته باشید، میتوانید با تجربه این عناوین احساس مشترک با داشتن تجربهای تلخ را حس کنید. پس با ما همراه باشید تا به بازی های غم انگیز، بی رحم و ناراحت کننده بپردازیم.
بازی Hotline Miami
هر دو عنوان در سری Hotline Miami از دید ایزومتریک دنبال میشوند و این زاویه دید نماد این سری است، زاویه دیدی که کمترین احساسی را به مخاطب القا میکند. نکته این است که زاویه دید ایزومتریک نتوانسته مانع کار سازندگان شوند. چرا که فضای بی رحم بازیها به راحتی در این سری ساخته و پرداخته شده است. در بازی محیطهایی پر از خون و اجساد رها شده که رو هم انبار شدهاند را مشاهده میکنیم و در اکثر مواقع ذهنمان پر شده است از سوالات بدون پاسخ.
بازی Hotline Miami موسیقی متن خاص و درگیر کنندهای دارد که بسیار به فضاسازی بازی کمک میکند. همچنین حالت ریاستارت سریع نیز در بازی وجود دارد که در کنار سایر عناصر دست به دست یکدیگر میدهند و اتمسفری خاص و غیر قابل تحمل را شکل میدهند که به نوعی مانند یک چرخه تکراری روانی است. انگار که شما در محیطی غیرقابل تحمل در یک لوپ زمانی گیر افتادهاید. اما اشتباه برداشت نکنید، با این وجود بازی بسیار جذاب است و با تجربهاش احساس میکنید که گرفتار شدهاید و باید به هر نحوی که شده است فرار کنید. در بازی مدام برایتان سوال میشود که دلیل این همه قتل و کشتار چه چیزی است. حالا که سوالی در ذهنتان شکل گرفته نمیتوانید بدون پاسخ آن را رها کنید بنابراین به دنبال پایان کار خواهید رفت، پایانی که پس از آن تجربه تلخ بازی را هرگز فراموش نخواهید کرد. سری Hotline Miami قطعا از بازی های غم انگیز، بی رحم و ناراحت کننده است.
بازی GTA V
سری بازی GTA همیشه تم و فضای طنزی را از خشونت به نمایش میگذارد و با بهره گیری از الگوهای خاص از سینما سعی میکند به نوعی یک هجویه باشد. البته اشتباه برداشت نکنید این بازیها اگر بخواهند میتوانند در یک لحظه تمام حس و حال طنز را کنار بگذارند و به تجربهای تلخ تبدیل شوند. دقیقا همین توانایی است که باعث شده تا بازی GTA V در لیست بازی های غم انگیز، بی رحم و ناراحت کننده قرار بگیرد. البته این بار با بازی GTA V به سراغ غم و اندوه نخواهیم رفت و در عوض به سراغ بی رحمی بسیار زیاد دنیای این بازی میرویم.
بد یا خوب در بازی GTA V شاهد حضور یک شخصیت بی رحم و یا شاید بهتر باشد بگوییم دیوانه هستیم. ترور فیلیپس از مشکلات شدید کنترلر عصبانیت رنج میبرد و میتواند انسان بسیار خطرناکی باشد. مقاطع بسیاری در خط داستانی بازی وجود دارد که باعث میشود حس کنید کاری که در حال انجامش هستید اصلا درست نیست. این حالت زمانی در بازی به اوج خود میرسد که ترور شخصی را شکنجه میکند. البته این مرحله نیز با حس و حالی طنز پیش میرود اما با این حال شکنجه کردن انسانها چیزی نیست که بشود به راحتی آن را هضم کرد.
البته این فقط یکی از بخشهای تلخ بازی است! اگر نگاهی کوتاه به دو پایان مجزای بازی که در آنها مایکل و ترور کشته میشوند داشته باشیم هم میتوانیم بی رحمی دنیای بازی GTA V را حس کنیم! سکانسهای اینچنینی در دنیای این سری بسیار است و به احتمال زیاد در نسخههای بعدی حتی بیشتر نیز خواهد شد.
بازی Call Of Duty: Modern Warfare
ریبوت بازی Call Of Duty: Modern Warfare در سال 2019، یک عنوان موفق بود که سعی داشت دنیا را سیاهتر از آنچه در سری قبل دیده بودیم نمایش دهد و توانست در این رویه به بهترین حالت ممکن پیش برود. داستان بازی Call Of Duty: Modern Warfare تمرکز شدیدی روی احساسات و اتفاقات انسانی داشت و از طرفی بی رحمی زیاد در جهان را به نمایش میگذاشت.
بدون شک بازی نقاط حساس و احساسی خاص داشت که غم و اندوه بسیاری را در خود جای داده بودند. در میان تمام این مراحل، یکی از ماموریتها شما را به گذشته میبرد و داستان دختری را تعریف میکرد که به همراه برادرش از حمله روسها جان سالم به در برده بودند. روایت این ماجرا در کالبد یک بازی بسیار گیرا و تاثیرگذار بود. البته سکانسهای دیگری نیز وجود داشتند که باعث شد بسیاری از بازیکنان تحت تاثیر روایت تلخ بازی قرار بگیرند. بازی در تمامی مقاطع عناصر تاثیرگذار را جای داده است، از حضور یک نوزاد کوچک در خانهای که به آن حمله میکنیم گرفته تا بخش شکنجه به همراه حوله و آب. اینها سکانسها و بخشهایی هستند که پس از تجربه بازی تاثیرات سنگینی را روی نگرش ما نسبت به دنیا خواهند گذاشت و بازی بازی Call Of Duty: Modern Warfare را در لیست بازی های غم انگیز، بی رحم و ناراحت کننده جای میدهند.
بازی I Have No Mouth And I Must Scream
بازی I Have No Mouth And I Must Scream بر اساس یک داستان کوتاه ترسناک، نوشته هارلن الیسون (Harlan Ellison) ساخته شده است. در این داستان ماجرای گروهی از افراد را مشاهده خواهیم کرد که توسط یک ابرکامپیوتر شرور در حال شکنجه و عذاب کشیدن ابدی هستند.
با توجه به این که داستان با زجر کشدین و اتفاقات بد آغاز میشود، میتوان انتظار یک پایان خوب را از بازی داشت، چرا که اگر قرار نبود پایان خوشی در انتظارمان باشد، به احتمال زیاد از ابتدا نمیدانستیم درگیر چه چیزی هستیم. خوشبختانه همانطور که انتظار داریم بازی پایان خوبی دارد، اما باید بدانید این در حالی است که بازی I Have No Mouth And I Must Scream چند پایان مختلف نیز در کنار پایان خوبش دارد.
در بعضی از پایانهای بازی، همه چیز به خوبی و خوشی تمام میشود. اما در اکثر پایانها حداقل یکی از شخصیتها جان سالم به در نمیبرد و همچنان گرفتار عذاب کشیدن خواهد بود. درست است که میتوان یک پایان بندی خوب را در انتهای بازی I Have No Mouth And I Must Scream مشاهده کرد، اما با این حال تماشای این حجم از زجر کشیدن چند انسان اصلا کار سادهای نیست و سازندگان توانستهاند به بهترین نحو ممکن، حالت عذاب آور محیط و فضای بازی را به بازیکنان القا کنند و یکی از بهترین بازی های غم انگیز، بی رحم و ناراحت کننده را بسازند.
بازی Silent Hill 2
بازی Silent Hill 2 یکی از مهمترین و البته تاثیرگذارترین بازیهای ترسناک در سبک بقا است. این بازی توانست ترس لحظهای را با ترس روانشناسانه ذهنی ادغام کند و به فرمولی جدید دست یابد. با این فرمول بازیکنان همیشه از محیط و اتمسفر موجود ترس داشتند و از نظر ذهنی مدام خود را آماده لحظهای ترسناک و البته عکسالعمل بعدش میکردند. بازی های غم انگیز، بی رحم و ناراحت کننده بسیاری وامدار بازی Silent Hill 2 هستند.
به طور کلی در این بازی شخصیت اصلی، جیمز ساترلند و همسر مرحومش، دائما توسط موجودات ترسناک و اتمسفر وحشتناک و غیر قابل تحمل بازی مورد فشار هستند و فشار اصلی تمام این ترسها و اتفاقات وحشتناک به دوش یکنفر خواهد بود و آن یکنفر ما بازیکنان هستیم.
البته فراموش نکنید که شخصیتهای متفاوت گونانی در این بازی وجود دارند و مکالمههایی که جیمز با این شخصیتها دارد به ترس و حس خفقان بازی کمک بزرگی میکند. به طور کلی بازی Silent Hill 2 یکی از ناراحت کنندهترین بازیهایی بود که میتوانستیم در سال 2001 تجربه کنیم. البته ناراحت کننده نه به معنی غمگین بودن، بلکه به معنی شکنجه ذهنی و القای بار مسئولیت و حس ترس به بازیکنان. در هر حال بازی Silent Hill 2 در سال انتشارش یکی از خاص ترین عناوینی بود که هر بازیکنی میتوانست آن را تجربه کند و اگر شما یکی از این بازیکنان هستید میدانید که چه تجربه خاصی داشتهاید.
بازی Wolfenstein II: The New Colossus
بدون شک اکثرا بازیهای جدید سری Wolfenstein را با همان سبک خاص طنزشان به خاطر داریم، اما فراموش نکنید اولین عنصر تاثیرگذار در نسخه اول و دوم از سری Wolfenstein بار احساسی دو بازی جدید سری بود. همانطور که میدانید بازیها در دنیایی با تاریخ بدیل جریان دارند. جایی که ارتش آلمان در جنگ جهانی دوم توانسته است به پیروزی برسد و به امپراطوری بزرگ، دیکتاتوری و فاشیست تبدیل شده است. حالا در چنین دنیایی ما در نقش ویلیام بلازکوویچ هستیم، یک لهستانی انقلابی که نازیها را دشمن خونی خود میداند.
به طور کلی هیچکس نمیداند اگر نازیها پیروز جنگ جهانی دوم میشدند چه بر سر دنیا میآمد، اما در هر حال سازندگان بازی Wolfenstein II: The New Colossus جهانی که مد نظر داشتهاند را طراحی و توسعه دادند و کارشان را در ایجاد خفقان و حس ترس به بهترین حالت ممکن پیش بردهاند. بازی اول در سری نشان میدهد که چگونه زندگی در چنین دنیایی برای گروهی از مخالفین جریان خواهد داشت. همچنین این روند ادامه دار میشود و در نسخه دوم شاهد تغییر کشور آمریکا هستیم! آمریکایی که در جنگ جهانی دوم توسط نازیها فتح شده است.
شاید تجربه حس ترس و وحشت این بازی برای غیراروپاییها و امریکاییها چندان زیاد نباشد، چرا که مبارزه با حکومت فاشیستی نازیها بخش مهمی از تاریخ مردم اروپا و امریکاست (نسبت به باقی مناطق جهان). اما بدون شک برای یک شهروند آمریکا، تماشای شهرش با پرچمهای آلمان نازی و حضور ارتش آلمان در پیاده روها بسیار ترسناک و آزار دهنده است. به همین دلیل میتوان بازی Wolfenstein II: The New Colossus را لیست بازی های غم انگیز، بی رحم و ناراحت کننده جای داد.
بازی Spec Ops: The Line
در بخش قبلی به این مسئله اشاره کردیم که شاید درک ترس و وحشت سری Wolfenstein برای ما ایرانیان کمی دشوار باشد. حالا به سراغ عنوانی میرویم که در فضای وحشتناکش شخصیتهای اصلی و حتی آدم بدهای داستان فارسی صحبت میکنند.
بازی Spec Ops: The Line در ظاهر یک عنوان تیراندازی اول شخص هیجان انگیز به نظر میرسد. اما همه ما میدانیم که این عنوان مفهومی خاص و پنهان را پشت ظاهر جذابش مخفی کرده است. بازی Spec Ops: The Line داستان چند سرباز از یک جوخه نظامی را تعریف میکند که در دوبی مشغول انجام عملیات هستند. اینطور که به نظر میرسد دوبی کاملا از هم پاشیده است و مردم آواره شدهاند.
همه چیز در ابتدا منطقی است تا زمانی که متوجه میشوید آدم بد داستان شما هستید! صحنههایی بسیار دلخراش در بازی وجود دارد که اتمسفر خاص و بی رحم بازی را به راحتی به تصویر میکشد. در بخشی از بازی به همراه جوخه تعداد بسیاری از اهداف را می کشید و بعد از تمام شدن کار متوجه میشوید تمام این اهداف انسانهایی بیگناه بودند که به دوبی مهاجرت کرده بودند. البته فکر نکنید که میتوانید از زیر بار چنین مسئولیتی فرار کنید چون در حال تجربه یکی از بازی های غم انگیز، بی رحم و ناراحت کننده هستید.
همانطور که در ابتدا اشاره کردیم، ایرانیها به راحتی میتوانند حس ترس و بی رحمی را در این بازی حس کنند. فضا سازی دوبی درست مانند کشورهای خاورمیانهای ساخته شده است. طوفان شن، گرمای محیط و صحراهای بزرگ و وسیع، همهشان برای ما آشنا هستند. اما زمانی همه چیز بیشتر از قبل برایمان ترسناک میشود که بسیاری از شهروندان دوبی به فارسی صحبت میکنند. بدون شک دلخراش ترین سکانس بازی زمانی بود که یکی از شخصیتهای فرعی داستان، به فارسی در حال صحبت کردن با مردم است، اما نمیتواند آنها را متقاعد کند که به اشتباه مردم را کشتهاند و در نهایت شروندان به او حمله میکنند و جانش را میگیرند.
حس بی پناهی در سرزمینی که از هم پاشیده شده است، چیزی است که این بازی به شما هدیه میدهد و هرگز نمیتوانید آن را فراموش کنید.
بازی Telltale's The Walking Dead
درست مانند سایر بازیهای Telltale، بازی Telltale's The Walking Dead هم درباره انتخاب و تصمیمهای درست بود. منتها اینبار تفاوتی بزرگ وجود داشت. چرا که این عنوان در آخرالزمانی زامبی محور جریان داشت و بسیار از مواقع انتخاب و تصمیم درستی که باید میگرفتید محدود به زمانی کوتاه بود. در نتیجه تمامی شرایط دست به دست یکدیگر میدادند تا انتخابهایتان را سخت و البته مرگبار کنند.
به طور کلی آخرالزمان زامبی محور، یکی از ژانرهایی است که دو حالت دارد. یا در میان بازی های غم انگیز، بی رحم و ناراحت کننده جای دارند یا در حالت طنز پیش خواهد رفت. بدون شک بازی Telltale's The Walking Dead یکی از عناوین تلخ در این ژانر بود. بازی در فصل ابتدایی شما را در شرایط بسیار سختی برای انتخاب قرار میدهد که یکی از آنها انتخاب قطع کردن دست شخصیت اصلی داستان، پس از گاز گرفته شدن توسط یک زامبی است.
اما با فصل بعدی همه چیز بیشتر پیچیده خواهد شد و حتی انتخابهای سختتری نیز در انتظارمان خواهد بود. این روند آنقدر ادامه دار میشود که دیگر تحمل بازیکنان را به اتمام میرساند. بدون شک سازندگان در انتقال بار مسئولیت تصمیمها به بهترین نحو ممکن کار کردهاند و باید به آنها تبریک گفت چرا که عنوانی بسیار بی رحم و تلخ را توسعه دادند که تا سالها از ذهنمان بیرون نخواهد رفت.
بازی Max Payne 3
قطعا بی انصافی است اگر درباره غم، اندوه و بی رحمی در بازیها صحبت کنیم، اما به سراغ کسی نرویم که نامش یادآور «نهایت درد» است. بازیهای سری Max Payne از همان ابتدا با از دست دادن عزیزان مکس آغاز شدند و ما را در نقش یک پلیس شکست خورده و عصبانی قرار دادند! البته نباید فراموش کنیم که بخشی از فضای تاریک و بی رحم بازیهای سری Max Payne به خاطر وجود موسیقیهای متن بینظیر و البته صداپیشگی خاص جیمز مککافری است.
دو نسخه اول سری بیشک از بازی های غم انگیز، بی رحم و ناراحت کننده بودند اما غم و شکست در Max Payne 3 به نهایت خودش میرسد و مکس دوست داشتنی داستان بیشتر از همیشه در انزوا فرو میرود. در ابتدای بازی سوم شاهد این هستیم که شرایط مکس از قبل وخیم تر است و اعتیاد شدیدی به مسکن و مشروبات الکلی دارد. حالا مکس به برزیل سفر کرده و درگیر اتفاقاتی بسیار بی رحمانه شده است که کوچکترین اطلاعاتی از آنها ندارد.
دزدیده شدن زنی که مکس قرار بود از او محافظت کند احساس مسئولیتش را درگیر میکند و تمام این حس مسئولیت در طول بازی روی دوش ما و مکس است. به مرور متوجه میشویم که داستان دزدیده شدن به قاچاق انسان و پلیس فاسد کشور برزیل خاتمه پیدا میکند. دقت کنید در بازی Max Payne 3 تمامی عاصر تلخ و غمگین دو نسخه قبلی وجود دارند و فضای سرد و بی رحم خلافهای درجه یک در کشورهای آمریکای جنوبی نیز به آنها اضافه شده است. همه این جزئیات دست به دست هم دادند تا در نهایت عنوانی بسیار غمگین و بی رحم ساخته شود. عنوانی که در نهایت باز هم مکس را به حال خود رها میکند تا عذاب بکشد.
بازی Metal Gear Solid V: Phantom Pain
یکی از حسهای غمانگیز مشترک در بین انسانها حس از دست دادن چیزی است که برایش تلاش زیادی کردهاید. در بازی Metal Gear Solid V: The Phantom Pain مدام به دنبال چیزهای جدید هستیم تا کمپ اصلی را تقویت کنیم و آن را به شکوه برسانیم. از جمع کردن سربازان متخصص گرفته تا منابع خاصی که آنها را با بالون برای کمپ ارسال میکردیم.
در تمام طول بازی شاهد این هستیم که خطرات خاصی کمپ و سربازانمان را تهدید میکنند و همیشه سعی میکنیم تا این خطرات را رفع کنیم و از همه چیز دفاع کنیم چرا که ما مسئول همه چیز هستیم. اما هیچ چیز همیشه پایدار نیست و در نهایت شاهد این هستیم که ویروسی مرگبار به جان سربازان خواهد افتاد. به دنبال این اتفاق بخشی از کمپ اصلی را قرنطینه میکنیم که در نتیجه موجب مرگ تمام مبتلایان میشود. بدون شک این بخش از بازی یکی از تلخ ترین بخشهاست، چرا که مسئولیت تمام این سربازها به عهده ما بود اما نتوانستیم کارمان را به درستی انجام دهیم و در ازای وفاداری آنها، برایشان هیچ کاری نکردیم و در عوض مرگ را به آنها هدیه دادیم و در کنارش بسیاری از آنچه که جمع کرده بودی را از دست دادیم. در روند مرگ سربازان بسیاری از آنها زنده میمانند و برای نجاتشان التماس میکنند! بسیاری احترام نظامی میگذارند و برخی از آنها از «باس» درخواست میکنند تا کارشان را سریع تمام کند. با وجود داستان غم انگیز بازی Metal Gear Solid V: The Phantom Pain، این ماموریت است که بازی را در لیست بازی های غم انگیز، بی رحم و ناراحت کننده جای میدهد.
اگر این بخش را تجربه کردهاید، میدانید که توصیفش با کلمات بسیار سخت است.
بازی The Last Of Us 2
همانطور که در ابتدای متن اشاره کردیم بازیهای سری The Last Of Us اتمسفری خاص و منحصر به فردی دارند که شاید در هیچ عنوان دیگری مثالش را ندیده باشید. در ابتدای بازی The Last Of Us شاهد هرج و مرج خالص هستیم! پس از وقوع آخرالزمان میبینیم که چگونه انسانها به جان یکدیگر افتادهاند و هیچکس حسی به نام اعتماد ندارد. حتی سربازی که برای دفاع از مردم به خیابانها آمده است، از ترس به دختر کوچک جوئل شلیک میکند و باعث مرگ تلخ و غمانگیزش میشود.
اما این فقط ابتدای ماجراست. پس از عرضه بازی The Last Of Us 2 و مرگ غیرقابل باور و تلخ جوئل میلر دوست داشتنی شاهد این بودیم که چطور با خشم به جان انسانهای مقصر افتادیم و تک تک تمام آنها را به همراه الی شکار کردیم و به بدترین شکل ممکن آنها را کشتیم. بازی The Last Of Us 2 فضاسازی خاص و بی رحم نسخه اول را در بازی دوم به اوج خود رساند و توانست با شکل دهی دنیایی بی رحم که در آن هر عملی عکس العملی دارد، یکی از تلخ ترین بازیهای ساخته شده در صنعت را ارائه دهد.
سکانس نفسهای آخر جوئل، گریههای الی، کوبیدن لولههای آب روی سر اعضای گروه وولف و بریدن گلوی آنها، سکانسهایی است که هرگز فراموش نخواهیم کرد.
درست مانند بازی The Last Of Us 2، سایر عناوین در لیست بازی های غم انگیز، بی رحم و ناراحت کننده هم سکانسهایی دارند که از جلوی چشمانتان رد میشود و میتواند در یک لحظه غم، حس و حال خاص و احساس خجالت از موفقیت نشدن را به شما القا کند. این همان توانایی خاص سازندگان در این نوع از بازیها است.
نظر شما در رابطه با بازیهای غمگین، ناراحت کننده و بی رحم چیست؟ آیا شما هم از طرفداران این دسته از بازیها هستید؟