بازیهای جهان باز (Open World) فوقالعاده هستند، زیرا دنیایی بزرگ و حماسی را به بازیکنان عرضه میکنند که پر از مراحل مختلف است. برخی از این مراحل فرعی هستند و فعالیتهای متنوعی را در مقابل بازیکنان میگذارند. علاوه بر این، بازیهای جهان باز به بازیکنان آزادی عمل میدهند و با مکانیکهای خود آنها را تشویق به کارهای خلاقانه میکنند.
با اینحال، مراحل فرعی بعضی بازیهای خیلی جذاب نیستند یا با انجام آنها چیز خاصی بهدست نمیآورید. همچنین بعضی بازیها اصلاً نیازی ندارند جهان باز باشند و برای تجربه خطی (Linear) مناسبترند. این لیست شامل چند بازی جهان باز است که با دنبالکردن مراحل اصلی آنها به بهترین تجربه میرسید.
داستان بازی Cyberpunk 2077 در شهر نایت سیتی (Night City) جریان دارد. این شهر شلوغ و پر جمعیت یکی از جذابترین دنیاهایی است که تابهحال در دنیای گیم ساخته شده. نایت سیتی هم اتمسفر فوقالعادهای دارد و هم فعالیتهای مختلفی را در خود گنجانده است. برای مثال شما میتوانید خانه و ماشین بخرید، با مجرمان مقابله کنید یا به کمک شخصیتهای فرعی بازی بروید.
مشکل اینجاست که اگر فعالیتهای فرعی را کنار داستان اصلی بازی قرار بدهیم، هیچکدام منطقی به نظر نمیرسند. در داستان بازی Cyberpunk 2077 شما تنها چند هفته با مرگ خود فاصله دارید و باید هر چه زودتر راهی برای نجات خود پیدا کنید. اگرچه این زمان محدود آزادی شما برای انجام مراحل فرعی را کم نمیکند، اما دنبالکردن آنها از لحاظ داستانی غیرمنطقی است. پس بهتر است ابتدا مراحل اصلی را دنبال کنید و پس از پایان بازی به سراغ مأموریتهای فرعی بروید.
بیشتر بخوانید: بهترین بازیهای اکشن نقش آفرینی که باید تجربه کنید
نسخه اول بازی Watch Dogs با بازخوردهای متفاوتی روبهرو شد. با این که ایده بازی هیجانانگیز بود، اما دنیای خاکستری آن جذابیتی نداشت و فعالیتهای محدودی ارائه میکرد.
این بازی یک داستان جالب اما کلیشهای درمورد انتقام دارد که تمرکز روی آن میتواند تجربه بازی Watch Dogs را بسیار لذتبخشتر کند. علاوه بر این، بسیاری از مأموریتهای فرعی بازی حالتی کمدی دارند که با شخصیت جدی ایدن پیرس (Aiden Pearce) یا دنیای تاریک بازی Watch Dogs هماهنگ نیست.
بازی Assassin’s Creed: Valhalla داستانی طولانی دارد که بهصورت قسمتی (Episodic) روایت میشود. هر قسمت از بازی داستان متفاوتی را روایت میکند و در انتها همه این قسمتها با یکدیگر ادغام میشوند. بههمین خاطر، کاملکردن داستان بازی Assassin’s Creed: Valhalla زمان زیادی میبرد و بیشتر مواقع نمیدانید چه اتفاقی رخ میدهد.
علاوه بر این، مأموریتهای فرعی بازی هیچ تنوعی ندارند و بهسرعت تکراری میشوند. شما در بیشتر این مراحل باید سراغ گروهی از دشمنان بروید یا یک آیتم خاص را به دست بیاورید. تمرکز روی داستان اصلی بازی Assassin’s Creed: Valhalla هدف بازی را واضحتر میکند و همچنین شما را به قسمتهای مختلف نقشه میبرد.
سری بازی Yakuza یکی از موارد جالب این لیست است. داستان جنایی این سری درمورد گروه خلافکاری یاکوزا (Yakuza) است و به شیوهای سینمایی روایت میشود. گیمپلی آن هم در سبک بیت ام آپ (Beat 'em up) بوده و مبارزات هیجانانگیزی را عرضه میکند. با اینحال، سری Yakuza با فعالیتهای فرعی جذاب و سرگرمکننده خود شناخته میشود.
در سری بازی Yakuza شما میتوانید آهنگ بخوانید، باغبانی کنید، کسبوکار خود را راه بیندازید و غیره. علاوه بر این، شخصیتهای خندهدار مختلفی در این بازیها وجود دارند که فقط توجه شما را از داستان اصلی منحرف میکنند. اگرچه بازیکردن سری بازی Yakuza بهصورت خطی تجربه کامل را ارائه نمیکند، اما باعث پررنگتر شدن داستان مهیج و احساسی بازی میشود.
بازی Deus Ex: Mankind Divided یک عنوان نقشآفرینی است که گیمپلی آن بر روی اکشن و مخفیکاری (Stealth) تمرکز دارد. اتفاقات این بازی در سال ۲۰۲۹ رخ میدهد و در شهر پراگ جریان دارد. این شهر ساختمانها و آپارتمانهای زیادی دارد که شما میتوانید وارد آنها شوید.
اما متأسفانه، دنیای بازی Deus Ex: Mankind Divided بسیار کوچک است. این دنیا بیشتر برای رفتن از یک مرحله به مرحله بعد استفاده میشود و چیزی جز چند اسلحه مخفی و مقداری XP اضافی ندارد. ازآنجاییکه این بازی بر روی داستان، شخصیتها و انتخابهای شما تمرکز دارد، بهتر است آن را بهعنوان یک تجربه خطی در نظر بگیرید.
بازی Anthem اولین تلاش استودیوی بایوور (BioWare) برای ساخت یک بازی آنلاین، چندنفره، جهان باز و اکشن بود. این عنوان سعی کرد فرمول محبوب این استودیو را با عناصر آنلاین ترکیب کند، اما در انجام آن موفق نبود.
استودیوی بایوور در ساخت بازیهای نقشآفرینی استاد است و با عناوین تکنفره (Single Player) خود مانند بازی Mass Effect و بازی Dragon Age شناخته میشود. این عناوین ویژگیهای خاصی دارند که بازسازی آنها در یک بازی آنلاین کار راحتی نیست. به همین دلیل، استودیوی بایوور نتوانست خلاقیت خود در ساخت عناوین تکنفره را به بازی Anthem منتقل کند و این بازی به یک شکست کامل تبدیل شد. اگر یک روز تصمیم به تجربه بازی Anthem گرفتید، بهتر است فقط داستان و عناصر نقشآفرینی آن را دنبال کنید.
بیشتر بخوانید: ۱۰ بازی فوقالعاده که بهتر است صد در صد آنها را کامل نکنید
بازی Metal Gear Solid 5: The Phantom Pain یکی از بزرگترین بازیهای سبک مخفیکاری است، اما این بزرگی تنها نام و شهرت سری Metal Gear Solid را لکهدار کرد. این مجموعه با داستان عمیق و شخصیتهای فراموشنشدنی خود شناخته میشود و نسخه The Phantom Pain در ارائه هر دو ویژگی ضعیف عمل میکند.
سازندگان بازی Metal Gear Solid 5: The Phantom Pain با تمرکز روی گیمپلی یک دنیای جهان باز را ساختهاند. اگرچه این دنیای بزرگ بهشدت سرگرمکننده است، اما خیلی شباهتی با سری Metal Gear Solid ندارد. اگر سازندگان بین گیمپلی و داستان بازی تعادل برقرار میکردند، این بازی میتوانست بسیار بهتر از چیزی که هست باشد. پس اگر دنبال تجربهای مشابه نسخههای قبلی بازی Metal Gear Solid هستید، بهتر است جهان باز و مأموریتهای فرعی The Phantom Pain را نادیده بگیرید.
بازیساز مشهور ژاپنی هیدئو کوجیما (Hideo Kojima) پس از افتتاح استودیوی جدید خود تصمیم گرفت کار متفاوتی انجام دهد و نتیجه آن به بازی Death Stranding ختم شد. این بازی درمورد پیمایش و اکتشاف است و تمرکز زیادی روی داستان، شخصیتها و مضامین دارد. گیمپلی عجیب و خاص بازی Death Stranding باعث شده کاربران فضای مجازی نظرات مختلفی درمورد آن داشته باشند.
اگرچه دنیای بازی Death Stranding جذابیتهای خاص خود را دارد، اما باعث طولانیتر شدن مراحل بازی شده است. ازآنجاییکه بهدستآوردن آیتمها و تجهیزات بازی زمانی زیادی میبرد، تجربه بازی Death Stranding بهصورت خطی لذتبخشتر است.
بازی Ghost of Tsushima از نظر اتمسفر و جلوههای بصری بینظیر است. این بازی دنیایی چشمنواز دارد که با جزئیات زیاد طراحی شده است. بااینحال، مراحل فرعی بازی Ghost of Tsushima جذاب نیستند و استفاده درستی از این دنیای زیبا نمیبرند. بیشتر این مراحل تکراری هستند و پس از مدتی خستهکننده میشوند.
داستان بازی Ghost of Tsushima یکی از بهترین ویژگیهای آن است که لحظاتی نفسگیر و شخصیتهایی جذاب را به همراه دارد. از آن جایی که مراحل فرعی بازی خستهکننده و تکراری هستند، تمرکز روی مراحل اصلی بازی Ghost of Tsushima تجربه این بازی را مهیجتر میکند. علاوه بر این، شما پس از تمامکردن داستان میتوانید آزادانه در دنیای بازی گشت بزنید و مراحل فرعی را کامل کنید.
بازی Shadow of the Colossus یک شاهکار بینظیر است که با طراحی هنری و داستان احساسی خود الهامبخش عناوین زیادی بوده. اگرچه دنیای این بازی اتمسفر فوقالعادهای دارد، ولی چیزی جز داستان اصلی را ارائه نمیکند.
در بازی Shadow of the Colossus شما میتوانید برای یافتن هیولاها به هر سمتی بروید، اما دلیلی ندارد از مسیر اصلی منحرف شوید و به گشتوگذار در دنیای بازی بپردازید. دنیای بازی هیچ فعالیت فرعی خاصی ندارد و تنها بهانهای برای راندن اسبتان میدهد. تنها هدف دنیای بازی Shadow of the Colossus ایجاد حس تنهایی است و هیچچیز دیگری به بازی اضافه نمیکند. به همین دلیل، تجربه خطی بازی محیطهای خالی را حذف میکند و سرعت پیشرفت داستان را بالا میبرد.