مجموعه بازی Metal Gear Solid از «هیدئو کوجیما» (Hideo Kojima)، نه تنها یکی از قدیمیترین فرنچایزهای دنیای بازی است، بلکه یکی از معدود مجموعههایی است که توانست در تقریبا تمام نسخههای خود، کیفیتی مثالزدنی هم از لحاظ روایی و هم از لحاظ فنی داشته باشد. فرنچایزهایی مثل مجموعه بازی Final Fantasy یا بازی Super Mario شاید قدمت بیشتری داشته باشند، اما هر کدام از نسخههای این مجموعهها، پروژههای مستقلی هستند که الزاما یک خط داستانی را دنبال نمیکنند.
با توجه به این که داستان مجموعه بازی Metal Gear Solid توسط هفت بازی مختلف دنبال میشود، دنبال کردن آن میتواند کمی گیجکننده باشد. به لطف داستاننویسی و کارگردانی بهیادماندنی کوجیما و استودیوی او، تقریبا تمام خطوط داستانی تا پایان این مجموعه، مشخص میشوند و اکثر شخصیتها نیز سرنوشت معلومی دارند.
با این حال، چند شخصیت در این فرنچایز وجود دارد که به شکلی غیرمنتظره، از فرنچایز جدا شدند یا داستانشان ناتمام باقی مانده است. طرفداران مجموعه هیچ سرنخی از سرنوشت آنها ندارند. ده شخصیت موجود در این لیست، به چنین سرنوشت نامعلومی دچار شدهاند. این اتفاق، جای تاسف دارد چون برخی از این شخصیتها، افرادی دوستداشتنی و بهیادماندنی در یاد و خاطره طرفداران بودهاند.
در طول وقایع بازی Metal Gear Solid: Peace Walker، «بیگ باس» در کاستا ریکا، با سسیل دیدار میکند. او بعد از آن برخورد اولیه، اهمیت چندانی در داستان ندارد اما صحبتهایش درباره فرهنگ فرانسه و آداب و رسوم مردم این کشور، به شدت جذاب و دوستداشتنی هستند. سسیل در واقع بر اساس یک زن واقعی با همین نام ساخته شده است. زنی که در حین ساخت بازی Peace Walker، با کونامی کار میکرده است.
در بازی Ground Zeroes، «میلر» (Miller) به این موضوع اشاره میکند که به خاطر بازرسی از Mother Base، تمام کارمندان غیرنظامی از آن جا بیرون برده شدهاند. کارمندانی که سسیل نیز بخشی از آنها بوده است. بعد از این اتفاق، هیچ اشاره دیگری به او و سرنوشتش نمیشود. شاید او به پاریس رفته و در حال گذراندن زندگی خود در این شهر دوستداشتنی است. البته که هیچکدام از طرفداران فرنچایز، به بازگشت او «نه» نخواهند گفت.
ناتاشا در طول وقایع Shadow Moses در بازی Metal Gear Solid، به «سالید اسنیک» کمک میکند. این تحلیلگر ادوات و تجهیزات نظامی که در اوکراین به دنیا آمده، اطلاعات مربوط به هر سلاح را به بازیکن میدهد و او را از خطرات سلاحهای هستهای آگاه میکند. ناتاشا که در «پریپیات» به دنیا آمده و مستقیما از فاجعه چرنوبیل رنج کشیده، تنفری مثالزنی از تجهیزات هستهای دارد. او در وقایع چرنوبیل، پدر و مادر خود را از دست داده است.
بعد از وقایع بازی، او رمانی به نام In the Darkness of Shadow Moses را در جهان خود فرنچایز می نویسد و از سود آن، برای کمک به اسنیک و «اوتاکن» استفاده میکند. با این حال، هیچ اشاره دیگری به سرنوشت او در نسخههای بعدی مجموعه نشده است.
آماندا در بازی Peace Walker، شانه به شانه بیگ باس میجنگد و او و تیم تحتکنترلش، به یکی از اجزای مهم و اساسی Mother Base تبدیل میشوند. آنها پس از جدایی اجباری از کشور مادریشان یعنی نیکاراگوئه، به کاستا ریکا آمدند. او بعد از وقایع بازی Peace Walker، به سمت کوبا میرود و خوشبختانه میتواند از سرنوشت شوم Mother Base در امان باشد.
در نه سالی که بین وقایع بازی Ground Zeroes و بازی Metal Gear Solid V: The Phantom Pain وجود دارد، او به نیکاراگوئه برمیگردد و دیگر هیچ تعاملی با بیگ باس یا میلر ندارد. علاقهمندان بسیاری انتظار داشتند که او بعد از مرگ برادرش، در حداقل بخشی از جریانات بازی حضور داشته باشد، با این حال، او نیز یکی از شخصیتهای مهم از بازی Peace Walker بود که شاهد عدم حضورشان در بازی The Phantom Pain بودیم.
اگر اسنیک تصمیم بگیرد که آنها را از بین ببرد، سرنوشتشان خیلی هم مشخص و معلوم است. با این حال، اگر تصمیم بگیرید که آنها را بیهوش کنید، آنها صرفا به خواب میروند و دیگر هیچ نشانهای از حضور آنها دیده نمیشود.
ممکن است فکر کنید که کشتن یا نکشتن آنها ممکن است تاثیری روی روند بازی یا حداقل سرنوشت آنها داشته باشد، اما ظاهرا اینطور نیست.
ریدن در سال 2013 با بازی Metal Gear Rising: Revengance توانست صاحب نسخه اسپینآف مخصوص خود در مجموعه شود. این بازی، تفسیری جدید و نسبتا جذاب از فرنچایز بود و اگرچه تفاوت ساختاری شدیدی با نسخههای همیشگی مجموعه داشت، اما این موضوع نتوانست مانع لذت بردن حداقل بخشی از طرفداران از بازی شود.
متاسفانه بعید است که شاهد معرفی دنباله این بازی باشیم و این موضوع، به معنای مشخص نبودن سرنوشت ریدن و داستان او است.
الن مدنار، دختر دکتر «پتروویچ مدنار» است. او ربوده شد و تبهکاران از او به عنوان طعمهای برای قانع کردن دکتر برای ساخت Metal Gear در اولین بازی مجموعه استفاده کردهاند.
او خوشبختانه نجات پیدا کرد و با این حال، هیچوقت دیگر در بازیهای مجموعه دیده نشد. پدرش در دنباله بازی، اشارهای کوتاه به او میکند اما این برای طرفداران الن، کافی نیست.
کد تاکر در بازی The Phantom Pain حضور داشت و درباره درونمایه بازی و موضوعات آن مثل هویت و اهمیت زبان در فرهنگ، صحبتهای جالبی ارائه میداد.
متاسفانه او نیز قربانی وضعیت ناتمام بازی شد و از سرنوشتش، هیچ جزئیاتی موجود نیست.
در ابتدا به نظر میرسید که سوکولوف در بازی Metal Gear Solid 3: Snake Eater توسط «وولگین» کشته شده است، اما در بازی Portable Ops معلوم شد که از این برخورد، جان سالم به در برده است. او در طول این بازی، به شکلی مخفی به اسنیک کمک میکند و در نهایت، هویت خود را برای بازیکن آشکار میسازد.
بعد از آن واقعه، دیگر اثری از این دانشمند در بازیها دیده نمیشود.
بعد از وقایع بازی Metal Gear 2 که در آن، دکتر به اسنیک خیانت میکند، اسنیک تمام تلاشش را میکند تا صلاحیتهای دکتر را از او بگیرد و او را به نوعی، بیاعتبار و بدون قدرت کند. بعد از سالها و در بازی Metal Gear Solid 4: Guns of the Patriots، اوتاکن به شکلی کاملا گذرا و بدون توجه، به نام دکتر اشاره میکند و میگوید او را برای کمک کردن به جراحات ریدن پیدا کرده است.
اسنیک به قدری به شنیدن نام دکتر بیتوجه است که انگار او را کاملا فراموش کرده یا شاید حتی یک تشابه اسمی ساده در میان است! با این حال، از سرنوشت دکتر مدنار نیز فعلا کسی خبر ندارد.
هالی در طول وقایع ناگوار Zanzibar، به اسنیک کمک کرد. او یک مامور مخفی CIA در پوشش یک خبرنگار بود.
به نظر میرسید که رابطه اسنیک و هالی در حال بهتر شدن است، اما وقتی که اسنیک به آلاسکا رفت، همهچیز ناگهان متوقف شد. هیچکس از سرنوشت هالی بعد از آن جریان، خبری ندارد و بسیاری از علاقهمندان مجموعه، منتظر نوعی بازگشت یا حداقل اشارهای به سرنوشت او هستند.