تصور همه از زمان، یک ایده خطی است که با مفاهیم «تولد، زندگی و مرگ» تکمیل میشود. با این حال، تلاشها و آزمایشهایی با هف تغییر درک ما از زمان در طول سالیان گذشته انجام شده است. آثاری مثل فیلم Back to the Future یا فیلم Terminator 2 از این قبیل هستند.
البته که فقط مفهوم زمان در این بحث جای ندارد چون بلافاصله بعد از مدتی، باید درباره مفهوم مکان هم صحبت کرد. همانند فیلمها، بازیهای ویدیویی نیز تلاش خود را کردهاند تا قوانین و ایدههای از پیش پذیرفتهشده را تحت تاثیر قرار دهند و محدودیتهای آنها را به چالش بکشند.
فرقی نمیکند که درباره بازی Portal صحبت کنیم یا اثر استودیو Pillow Castle (که در ادامه به آن خواهیم پرداخت.) چون در هر صورت، همیشه بازیساز یا ایدهپردازی پیدا میشود که بخواهد با قوانین مربوط به زمان و مکان بازی کند.
همانطور که از مثالهای در ادامه این مطلب متوجه خواهید شد، هیچچیز به آن سادگی که به نظر میآید نیست. اگر فکر میکنید که تجربه این بازیها سخت است و فهمیدن آنها هم سختتر، تصور کنید که چه نبوع و خلاقیتی برای ساخت آنها به کار رفته است.
در ادامه مطلب، 10 بازی که مفهوم زمان و مکان را عوض کردند و با این ایدهها بازی کردند را بررسی خواهیم کرد.
10. بازی The Turing Test
این بازی در ظاهر، شبیه به تقلید کاملی از بازی Portal به نظر میرسد و حتی اتاقهای آزمایش سفید رنگ آن بازی را هم دارد. با این حال، بازی The Turing Test توانسته که خلاقیتهای خودش را داشته باشد و علاوه بر این که یک بازی معمایی و پازل بسیار جذاب محسوب میشود، از داستان هیجانانگیزی نیز بهره میبرد.
داستان بازی مشخصا روی مفهوم زمان و مکان تمرکز نمیکند و در واقع، رابطه انسان با هوش مصنوعی موضوع اصلی آن است. با این حال، شما باید با استفاده از این دو مفهوم، مراحل را پشت سر بگذارید.
هر آزمایشی که برای شخصیت اصلی بازی یعنی «آوا تیورینگ» (Ava Turing) طراحی میشود، نوعی بازی با مفهوم زمان و مکان است. به جای سر و کله زدن با مخلوق Valve، با پیشرفت در این بازی، به استفاده از سیستمهای مانیتورینگ و رباتهای مربوط به پایگاه ماه در اروپا روی میآورید.
البته که بازی به سادگی صرفا تیراندازی به چند دکمه و امیدوار ماندن برای رسیدن به بهترین نتایج نیست چون پازلهای بسیار سخت و نوآورانهای در بازی وجود دارد که واقعا نیازمند تفکر خلاق و استراتژی مناسب هستند.
بازی The Turing Test با داستان جذابی که شما را به تجربه بیشتر تشویق میکند، به هر فردی که علاقهمند به مفهوم زمان و مکان است، پیشنهاد میشود.
9. بازی Bridge Constructor Portal
ساختن پل، یکی از ایدههای جذاب و تفکربرانگیز بازیسازهای اخیر بوده است. اما چطور میشود این ایده را مهیجتر از قبل کرد؟ بله، با اضافه کردن پرتالها به آن! پلی که صرفا قرار بود محمولهای را از روی یک رودخانه به آن طرف برساند، اکنون به مفهومی میانزمانی و مکانی تحول یافته که حتی توصیف آن هم کار سختی به نظر میرسد!
یعنی شما نمیتوانید پایههای پل را به جایی که محلی برای پایه قرار ندارد وصل کنید و در عوض، باید از نوعی پل بزرگ که از طریق پرتالها به هم وصل شده است، استفاده کنید. اوضاع وقتی بدتر و سختتر میشود که علاوه بر مسیر پل، باید نقاط شروع و پایان هر پرتال را هم در نظر بگیرید و کاری نکنید که بخشهای مختلف پل از طریق یک پرتال، با هم برخورد کنند.
البته که تنها محدودیت هم تخیل و خلاقیت شما است چون در بازی BCP، فضای کافی برای ساخت یک اثر خارقالعاده دارید.
با پیشروی در مراحل، با موانع و تلههایی نیز مواجه خواهید شد که کار را برای شما سختتر میکنند.
8. بازی Antichamber
از بین عناوین موجود در این لیست، توصیف بازی Antichamber واقعا سختتر از بقیه است! به هر حال بازیهای کمی هستند که با مفاهیم فضای اقلیدسی و مفهوم چند پایا بازی میکنند. البته اجازه ندهید که این مفاهیم پیچیده، مانع شما از تجربه این بازی لذتبخش شوند.
بازی Antichamber عنوانی است که صرفا نباید آن را بازی کرد، بلکه باید آن را واقعا با فکر و درک کامل، تجربه کرد. این جمله شاید کمی پرمدعا به نظر برسد، اما واقعیت همین است.
این بازی هم یک عنوان پازلی اولشخص است که باز هم ابزار اصلی آن، نوعی سلاح تغییردهنده قوانین فیزیک است. البته سازندگان آن تمام تلاش و تمرکز خود را روی مفاهیم علمی و فلسفهای بازی نگذاشتهاند چون ویژگیهای بصری و گرافیک بازی نیز بسیار جذاب است. البته در ابتدا شاید با عمق و میزان غنی بودن این ویژگیها چندان آشنا نشوید، اما با پیشروی در مراحل و تکمیل بخشهای مختلف، تازه تلاش و ایده جذابی که سازندگان در بخش فنی و کیفی بازی داشتهاند را مشاهده خواهید کرد.
عده بسیاری، بازی Antichamber را دنباله معنوی و رنگارنگ فیلم 2001: A Space Odyssey در دنیای بازیهای ویدیویی میدانند. همه این توصیفها و توضیحات باز هم حق مطلب را در ازای بازی Antichamber ادا نمیکند.
7. بازی The Talos Principle
اگر کسی به شما بگوید که سازندگان بازی Serious Sam که یک عنوان تیراندازی سریع است، اکنون به سراغ ساخت یک بازی پازل فلسفی رفتهاند، قطعا نسبت به تجربه محصول جدید آنها مردد میشدید.
با این حال، وقتی که وارد بازی The Talos Principle میشوید، این شک و تردید سریعا از بین میرود. البته طولی نخواهد کشید که تردید، جای خود را به سردرگمی و بهت میدهد!
پازلهای بازی The Talos Principle چندان پیچیده نیستند. اتاقهای پازل معمولا شامل جابجا کردن یک آیتم از نقطه A به نقطه B برای باز کردن آیتم یا در C است. بسیاری از پازلهای دیگر هم ترکیبی از همین چند عمل ساده هستند.
با این حال، سپس مکانیسمی معرفی میشود که باعث میشود شما یکی از کارهای ضروری خودتان مثل ایستادن روی یک دکمه را ضبط کنید. برای پیشرفت در بازی، باید تا جایی که میتوانید، از این قابلیت استفاده کنید و به حل پازلها مشغول شوید.
پس در عمل، شما باید روی یک سوییچ بایستید، آن را ضبط کنید و سپس وقتی که نزدیک دری که این سوییچ باز میکند بایستید و ضبط خود را پلی کنید. این فقط یکی از مثالهای این مکانیسم است. با پیشرفت در بازی، پازلها پیچیدهتر و عجیبتر میشوند.
البته خوشبختانه، در بازی The Talos Principle میتوانید هر وقت که خواستید، یک پازل را رها کنید و بعدا، سراغ آن برگردید. با این حال، نمیتوانید از آنها فرار کنید و دیر یا زود، باید به سراغ پازلهای حلنشده برگردید.
6. بازی Braid
اولین پروژه «جاناتان بلو» (Jonathan Blow) بازی Braid است که ظاهری جذاب و دوستداشتنی ندارد. کدام بخش از این پلتفرمر بامزه و رنگارنگ میتواند پیچیده باشد؟! خب، مسئله این است که این بازی دوستداشتنی، یک مکانیسم بازی با زمان دارد که ممکن است سادهترین مراحل را هم به کابوس تبدیل کند!
با ورود به هر مرحله یا در واقع هر جهان، متوجه میشوید که مفهوم زمان به نوعی در آنها تغییر کرده است. در یکی از جهانها، اگر به سمت راست بروید، سرعت زمان زیاد میشود و اگر به سمت چپ حرکت کنید، زمان برمیگردد. در یک جهان دیگر، اشیا بدون توجه به زمان حرکت میکنند، اما زمان شما را حرکت میدهد.
توضیح درباره نبوغ به کار رفته در بازی Braid، کار سختی است. البته این نبوغ فقط یکی از نقاط قوت آن است. در واقع اگر بازی میخواست فقط روی مفهوم بازی با زمان تمرکز کند، با رسیدن به جهان آخر، حوصله بازیکن سر میرفت و ماجراجویی چندانی هم وجود نداشت.
اما بازی Braid با ترکیب مکانیسمها و جهانهای مختلف والبته داستان درگیرکننده و گرافیک دوستداشتنی و چشمنوازی که دارد، بازیکن را تا آخرین مرحله بازی مشتاق نگه میدارد. تازه بعد از اتمام بازی برای بار اول، میتوانید یک بار دیگر آن را شروع کنید و این بار، سعی کنید که ستارههای همه جهانها را به دست آورید.
در هر صورت، گول ظاهر ساده و کودکانه بازی Braid را نخورید. این بازی شما را به چالش خواهد کشید.
5. بازی Echochrome
در بازی Echochrome، فقط علم و ریاضی نیستند که ذهن شما را به چالش میکشند، بلکه هنر و نقاشی هم در این قضیه سهیمند! به طور خاص، آثار «ام. سی. اشر» (M.C. Escher)، نقاش هلندی معروف.
در این بازی، شما کنترل آواتاری از یک هنرمند را بر عهده میگیرید و عملا، فقط یک ماموریت دارید: او را از نقطه شروع به نقطه پایان برسانید.
البته که این همه ماجرا نیست. طراحی مراحل بر اساس آثار هنری پرسپکتیو پیچیده انجام شده و به همین خاطر، چیزی که در ابتدا فقط یک خط صاف به نظر میرسد، باعث رسیدن شما به نقطه پایان میشود. شاید برای رسیدن به این نقطه، باید زاویه دوربین را عوض کنید و در واقع، این توهم را به وجود آورید که مثلا پشت آن خط صاف، یک مسیر منحنی وجود دارد.
بازی را میتوان پلتفرمر مبتنی بر فیزیک با پیچیدگیها و مکانیسمهای ذهنی توصیف کرد. اگر با آثار اشر یا دیگر هنرمندان مشابه او آشنا باشید، میتوانید راحتتر مراحل بازی را درک کنید. مثلا شاید نقاشی یا اثری دیده باشید که مسیر یک راهپله به نقطه شروع خود منجر شود. این بازی را میتوان نسخه بازیهای ویدیویی چنین آثاری دانست.
4. بازی Ilomilo
در ظاهر، بازی Ilomilo تجربهای دوستداشتنی درباره دو دوست به نامهای «ایلو» (Ilo) و «میلو» (Milo) است که در ابتدای هر مرحله، از هم جدا افتادهاند و وظیفه شما، بازگرداندن آنها پیش یکدیگر است.
کار سادهای به نظر میرسد. اما وقتی متوجه میشوید که با قوانین فیزیک و جاذبه بازی شده و هیچچیز آنطور که به نظر میآید نیست، تازه ماموریت سختی که در این بازی 3بعدی پیش رویتان قرار داده شده را درک میکنید!
با نگاه به تصاویر بازی قطعا متوجه سختی پازلها نخواهید شد. بازی نسبتا هم سختگیر و حتی بیرحم است و میزان پیچیدگی خود را در همان چند مرحله اول، به رخ شما میکشد. اجازه ندهید که گرافیک بامزه و شخصیتهای دوستداشتنی این بازی شما را گول بزنند.
خشونتی در بازی وجود ندارد. فقط چندین مانع بامزه سر راه هر کدام از شخصیتها قرار میگیرند که باعث میشوند شما مسیرهای پیشین را دوباره امتحان کنید و دنبال راه فرار تازهای باشید.
3. بازی The Witness
پس از بازی Braid، به سراغ دومین اثر جاناتان بلو در این لیست میرویم: بازی The Witness که کاملا لیاقت تمام امتیازهای مثبتی که گرفته را دارد.
این بازی هم یک عنوان پازل اولشخص دیگر است که هیچ نیروی شیطانی یا حتی خطری در آن وجود ندارد. البته چیزی که در آن وجود دارد، بیش از 600 پازل به ظاهر مشابه اما بسیار سخت است که با پیشروی در بازی، سختتر و سختتر هم میشوند.
ظاهر آنها نیز به این دلیل ساده است که تمام پازلها، روی نوعی سیستم جدولمانند پیادهسازی شدهاند و وظیفه شما معمولا، وصل کردن یک نقطه یا خط به بخش دیگری از پازل و رسیدن به نقطه پایان است.
با این حال، سختی بازی فقط به حل کردن این پازلها نیست. بلکه شما باید آنها را پیدا هم بکنید. با پیشروی در بازی، جرئت و لذت بیشتری در پیدا و حل کردن پازلهای جدید خواهید داشت.
به غیر از پازلها که بخش اصلی گیمپلی بازی را تشکیل میدهند، شما همچنین میتوانید به مجموعهای وسیع و غنی از سخنرانیهای انگیزشی چهرههای مهم تاریخ، کلیپهای تصویری از هنرمندان مطرح و دیگر فعالیتهایی که ممکن است ذهن شما را باز کنند، دسترسی پیدا کنید.
بازی The Witness فقط یک عنوان پازل نیست، بلکه نشاندهنده یک دید هنرمندانه به همراه تعدادی پازل در آن است.
2. بازی Portal
نمیتوانید لیستی راجع به بازیهایی با درونمایه تغییر قوانین زمان و مکان درست کنید و از بازی Portal اسمی نبرید! ایده اولیه این بازی نیز بسیار ساده است. شما یک اسلحه دارید که میتواند پرتالهایی در محیط ایجاد کند و وظیفه شما، پشت سر گذاشتن هر اتاق سفید آزمایش و رسیدن به در خروجی آن است.
چند اتاق اول نسبتا ساده هستند و به تفکر خاصی نیاز ندارند. اما با پیشروی در بازی و رسیدن به مراحل سخت است که بازی Portal تازه نبوغ و جذابیت اصلی خود را نشان میدهد. شما مدام در حال مطرح کردن سناریوهای مختلف در ذهن خود هستید و لذت پیدا کردن راهحل یک اتاق پس از بارها آزمون و خطا را فراموش نخواهید کرد.
این عنوان که در ابتدا قرار بود ضمیمهای کوچک به مجموعه Orange Box استودیو Valve باشد، به یک عنوان بسیار موفق و بزرگ با طرفداران سرسخت خود تبدیل شد. با دیالوگهای بامزه و جذاب، یک لطیفه به یادماندنی درباره «کیک» که Memeهای زیادی هم از آن ساخته شده و البته، پازلهای فیزیکمحور بسیار جذابی که دارد، بازی Portal لایق تمام تعریفهایی که دریافت میکند، بوده و خواهد بود.
این بازی، منبع الهامی برای ساخت بازی Bridge Constructor شد و همچنین، دنباله آن با پازلها و حتی داستانی جذابتر هم به بازار آمد.
1. بازی Superliminal
اگر فکر کردید بازی Portal با ایده «من خودم را در اتاق کناری میبینم.» توانسته ذهن شما را گیج کند، پس محصول استودیو Pillow Castle، بازی Superliminal قطعا بسیار بیشتر از آن چه که آمادگیش را داشته باشید، شما را سردرگم خواهد کرد.
نکته منحصر به فرد بازی Superliminal، استفادهاش از پرسپکتیو هم به معنای تفکر چندجانبه و هم دید واقعی به هر مرحله است. استفاده از trompe-l'œil که در آن، شما یک چیزی را کنار هم ردیف میکنید تا باعث به وجود آمدن یک توهم شود (همانند تصویر بالا)، تنها یکی از ابعاد این بازی است.
بعد دیگر استفاده از پرسپکتیو، مسافت است. با برداشتن یک آیتم، بالا بردن و ناگهان ول کردن آن، باعث رشد آن آیتم میشوید. چرا؟ چون ارتفاعی که بالای شما قرار دارد، به منزله میزان بزرگ بودن این آیتم در بعد مسافتی است.
آیا این جملات منطقی به نظر میرسند؟ خیر، احتمالا اینطور نیست. البته که صرف خواندن این جملهها باید هم شما را سردرگم کند. بهتر است خود بازی را تجربه کنید. البته چندان امیدوار نباشید که بازی هم توضیحات کامل و مفصلی داشته باشد! به عنوان مثال در یک پازل دیگر، شما باید یک شی را در بکگراند قرار دهید و دکمه باز کردن آن را در جلوی آن بگذارید. چرا؟ چون از دید پرسپکتیو، آنها عملا یک فضا را اشغال میکنند!
واقعا هم توصیف بازی Superliminal سخت است. همانند شاهکار Valve، باید آن را بازی کنید تا متوجه نبوغ و جسارت آن شوید.