بازیهای ترسناک معمولا در شروع داستان، مرحله اول هیجان انگیزی برای استقبال از بازیکن تدارک میبینند. در این مطلب 15 مرحله آغازین ترسناک در بازیهای ویدیویی را مرور میکنیم که لزوما بخشی از یک بازی ترسناک نیستند.
بازی The Evil Within 2 را میتوان با قاطعیت بهترین بازی ترسناکِ ساخته شده توسط استودیو Tango دانست و یکی از ترسناکترین مراحل این عنوان هم جایی نیست جز در ابتدای بازی، که تا انتها در ذهنتان باقی میماند. در این مرحله شما خانه خود را میبینید که در حال سوختن در آتش است. سراسیمه به سمتش حرکت میکنید و با شنیدن صدای جیغ و فریاد، برای نجات هر آنکه در آتش گیر افتاده وارد خانه میشوید. کسی که داخل آتش جیغ میکشد کسی نیست جز دخترتان لیلی (Lily)، که از بخت بد ناگهان تبدیل به هیولایی میشود و تا آخرین نفستان، شما را با دستانش خفه میکند. اینجاست که سباستین (Sebastian) از خواب بیدار میشود و داستان اصلی بازی آغاز میگردد.
احتمالا وقتی به یک بازی ترسناک که فکر میکنیم بازی Metal Gear Solid Phantom Pain جای خاصی در ذهنمان نخواهد داشت، اما اشاره نکردن به مرحله اول این بازی در این مطلب جای خالیای ایجاد میکرد که قابل چشم پوشی نبود. Venom Snake بعد از مدتی طولانی از کما بیدار میشود و میفهمد که یک دستش قطع شدهاست. او با مصرف چند دارو به اعصاب خود مسلط میشود که ناگهان قاتلی خاموش دکتر و پرستار را از پا در میآورد و همین که میخواهد اسنیک را هم بکشد، دوستی ناشناس به یاریاش میآید و او را نجات میدهد. ونوم اسنیک با کمک او از بیمارستان فرار میکند و به سختی وارد محیطی امن میشود.
بازی Dead Space 2 دقیقا همان جایی آغاز میشود که نسخه اول تمام شده بود. آیزک کلارک (Isac Clarke) که شخصیت اصلی این بازی ترسناک هم هست در حال جواب دادن به سوالاتی است که در خصوص وضعیت روانیاش میپرسند. در تمام این مدت تصاویری از نیکول (Nicole) ذهنش را مشغول خود کرده. این تصاویر بیشتر و بیشتر میشوند و آیزک ناگهان از حال میرود و بعد که چشم باز میکند خود را کنار فرانکو (Franco) در ایستگاهی فضایی میبیند. همین که آیزک در حال بازیابی حواسش است، یک نکرومورف (Necromorph) به فرانکو حمله کرده، او را تکه تکه میکند. قطعا دیدن این صحنه به خودی خود ترسناک است، حال داستان و فضای وحشتناک بازی را هم به آن اضافه کنید تا بفهمید چرا مرلحه اول بازی Dead Space 2 در مطلب حضور داشت!
بازی Song of Horror استودیو Protocol Games شاید به خوبی دیگر عناوین حاضر در این نوشته نباشد، اما لحظات ترسناک خاص خود را دارد که میتواند طرفداران این ژانر را مجذوب کنند. در مرحله اول بازی شما نقش یک کارآگاه را دارید که باید در شب هنگام به خانه یک نویسنده که متروکه هم هست سر بزنید و تحقیقات خود را آنجا آغاز کنید. خانه پر است از اشیاء شکسته و چیزهای عجیب که ناشناس بودنشان از عوامل ترسناک بودن بازی در مرحله اول است. کم کم با ارواح و دشمنان بازی آشنا میشوید و هر چه جلوتر میروید میزان ترسناک بودنشان کمتر میشود، اما مرحله اول این گونه نیست و تازه بودن مخلفات بازی علت ترسناک بودنش نیز میشود.
بازی Forbidden Siren هیچ صبری برای تعریف قصهی ترسناکش ندارد و همان اول کار شمشیر را از رو میبندد: شما به عنوان شخصیت اصلی در حال بررسی یک مراسم فرقهای هستید که بنا به دلایلی، خود را تحت تعقیب توسط پلیسی میبینید که از چشمانش خون به بیرون میجهد! بازی بدون لحظهای درنگ شما را وسط کار قرار میدهد و باید با زمانبندی و هوش خود معماها را حل کنید و هر چه زودتر مسیری برای نجات خودتان بیابید.
در ابتدای بازی Resident Evil 3 Remake شاهد گزارشی خبری هستیم که مدعی است ویروسی در شهر باعث قرنطینه شدن مردم شده است و در همین لحظه با کاراکتر اصلی یعنی جیل ولنتاین (Jill Valentine) آشنا میشویم. او بعد از چندین کابوس وحشتناک بالاخره خود را برابر هیولایی بزرگ میبیند که چارهای جز فرار از دستش ندارد، البته اگر بخواهد زنده بماند! بازی برخلاف نسخههای دیگر این مجموعه شما را بدون صبر و مقدمهچینی به وسط مهلکه میاندازد که به نوبه خود ترسناک است و روش جالبی هم برای آغاز عنوانی به این ترسناکی است.
بازی Silent Hill 4: The Room شاید بهترین نسخه سری نباشد و عملکرد خیلی خوبی هم از خود به جا نگذاشته باشد، اما مرحله اول این بازی ترسناک هم یکی از بهیادماندنیترینها و هم یکی از ترسناکترین مراحل کل این مجموعه بازی بود. شما از خواب بیدار میوید و میبینید که خون در همه جای خانه پاشیده شده است و نوشتهها و تصاویری عجیب و پاره شده در تمام نقاط خانه به چشم دیده میشوند. گیر افتادن در مکانی آشنا اما بسیار ترسناک باعث میشود که وحشت از محیط بیش از حد شود و این گونه بازی Silent Hill 4: The Room کار خود را آغاز میکند.
بازی Bloodborne از بسیاری جهات نامهای عاشقانه به آثار نویسنده شهیر آمریکایی، هاوارد فیلیپس لاوکرفت (H.P. Lovecraft) است. داستان بازی با نوشتهای ترسناک شروع میشود و نشان میدهد که شکارچی شما یک قرارداد خون با گِرمَن (Gherman) امضا کرده و حال در بیمارستانی متروکه و تاریک به هوش میآید. همین که چشمهایتان را باز میکنید گرگینهای میبینید که از لبانش خون میچکد. با ایستادن روی دو پا، اولین کاری که باید بکنید کشتن همان گرگینه است، آن هم بدون هیچ نوع سلاحی! با اینکه طراحی بازی طوری بوده که شما در این مبارزه شکست بخورید، اما باز هم میتوان این مرحله را یکی از ترسناکترین مراحلِ اول در بازیهای ویدیویی حساب کرد.
چرا نسخه بعدی بازی Bloodborne باید یک پیش درآمد باشد؟
نخستین نسخه از مجموعه بازی Resident Evil از منظر طراحی مراحلِ وحشت و بقا شاهکار است و با اینکه داستانش قطعا بهترینِ سری محسوب نمیشود، اما میتواند شما را به انواع مختلفی بترساند. در ابتدای بازی جیل همراه با تیمش در حال انجام تحقیقاتی در یک جنگل تاریک هستند که با سگهای جهش یافته مواجه میشوند و برای فرار از دست این هیولاها، به عمارتی پناه میبرند که هیولایی بس عظیمتر انتظارشان را میکشد. این مرحله ترسناکترین مرحله کل بازی نیست، اما اتمسفر عالی کاری میکند که هر کسی هم که باشید بترسید و احساس ناامنی کنید.
در ابتدای بازی Resident Evil 7: Biohazard ایتن (Ethan) تماسی فوری از جانب همسرش میا (Mia) دریافت میکند و برای یافتن و نجات او از دست هر آنچه اهریمنی که اذیتش میکند، ماجراجویی خطیری را آغاز میکند. شما در نهایت به خانه متروکه خانواده بیکر (Baker) می رسید که درون جنگل قرار دارد. با اینکه هیچ موجود ماورائی عجیبی به سراغتان نمیآید، اما این مرحله با تمام سوت و کوریای که حاکمش است موفق به ترسنادن شما میشود و کاری میکند که بفهمید اصلا اتفاقات خوبی در خانه بیکرها نخواهد افتاد.
بازی ترسناک استودیو Fictional Games یعنی بازی SOMA آغاز بسیار جالبی دارد. شخصیت اصلی که شما باشید قراری با دکتر دارید و باید یک تست روی شما انجام شود. بعد از این واقعه است که از حال میروید و وقتی بیدار میشوید خود را در یک کارخانه ناشناخته میبینید. شما هیچ در مورد این دنیای غریب نمیدانید و راهی هم برای بازگشت به دنیای خود نمیشناسید. همین فضاسازی و قرار گرفتن در بین ناشناختهها به تنهایی میتواند لحظات ترسناکی را خلق کند که هر کسی را میترساند.
10 مرحله اضطرابآور بازیهای ویدیویی
بازی Little Nightmares 2 هم مثل نسخه اول، بدون اتکا روی غولهای عظیم الجثه و جامپ اسکرهای فراوان، تلاش میکند که با آرامی تمام فضا و اتمسفر ترسناکی را خلق کند که در اوج سکوت به زیر پوست شما میخزد و کم کم بهتان کمک میکند بفهمید که یک جای کار میلنگد. شما در جنگلی بیدار میشوید و با اینکه هیچ دشمنی برای اذیت و آزارتان حضور ندارد، با تلویزیونی مواجه میوشد که مدام روشن و خاموش میشود، مسیرهایی را میبینید که صعب العبور هستند و جنازههایی را میبینید که آویزان شدهاند. همه اینها دست به دست هم میدهند تا ماجراجوییای وحشتناک خلق کنند تا کابوسهای کوچک رعشه به تنتان بندازند.
بازی Eternal Darkness: Sanity’s Requuiem قبل از اینکه حتی شخصیت اصلی را نشانتان بدهد، چند تصویر مبهم به نمایش میگذارد تا مقدمه چینی فضای ترسناک بازی را انجام دهد. سپس به ناگهان با کاراکتر اصلی همراه میشویم که در یک اتاق پر از زامبی گیر افتاده و باید با یک شاتگان حساب همهشان را برسد. با اینکه شاید از منظر گیمپلی و طراحی گیمپلی نتوانیم چندان مدح بازی Eternal Darkness را بگوییم، اما انداختن بازیکن به قلب فاجعه در همان لحظه اول ایده جالبی است که در این عنوان هم خوب جواب داده. البته که بعد از این مرحله هم بازی Sanity’s Requiem راههای زیادی برای ترساندنتان در چنته دارد.
بازی Fatal Frame: Crimson Butterflies را به آسانی میتوان یکی از بهترین نسخههای این مجموعه دانست و مرحله اول آن را هم جزو برترین مراحل کل سری به شمار آورد. در ابتدای بازی شخصیتهای اصلی یعنی میو (Mio) و مایو (Mayu) را میبینیم که به دنبال پروانهای، وارد یک روستای متروکه میشوند. در این میان که بیشتر و بیشتر به گشت و گذار ادامه میدهند، مایو تحت تاثیر طلسمی قرار میگیرد و از همراه خود جدا میشود. چندین فاکتور مهم مثل موسیقی مناسب برای بازی و اتمسفر عالی، دست به دست هم میدهند تا به بازیکن بگویند که یک چیزی این وسط درست نیست و بهتر است که بترسد و دقیقا هم همین اتفاق میافتد و با جلوتر رفتن داستان میبینیم که ترسمان بیجهت هم نبوده است.
ترسناکترین دشمنان در بازیهای ویدیویی
استودیو Supermassive با عناوین مختلف خود تا کنون توانسته تبدیل به یکی از بهترین شرکتهایی شود که آثار ترسناک داستانمحور میسازد، و بازی The Quarry هم تا به امروز از بهترین محصولاتشان بوده است. در ابتدای بازی لاورا (Laura) و مکس (Max) را میبینیم که در شبهنگام درون جنگل در حال رانندگی هستند و با از دست دادن خط تلفن همراه و هر گونه مسیریابی، در جنگل گم میشوند. ناگهان ماشین آنها از جاده منحرف میشود و طی تصادفی، وارد جنگل تاریک میشوند. لاورا از مکس جدا میشود و وظیفه شما این است که او را پیش مکس باز گردانید. اما عجله نداشته باشید، بازی برای این مسیر تاریک و پر پیچ و خم، جامپ اسکرها و لحظات ترسناک متعددی تدارک دیده است که همهشان را تجربه خواهید کرد و قطعا آرزو خواهید داشت که کاش زودتر از شر ارواح سرگردان بیشه خلاص شوید!